بخش دوم:
مثلاً هدف من مهاجرت کردن و خوندن دندونپزشکی خارج از کشوره(طبق گفتههات دارم مثال میزنم.)
خب... دلار و یورو فلان قدره و منم که پولدار نیستم. مشکلی نیست.
میگردم ببینم کدوم کشورا میتونم درس بخونم بدون اینکه پول زیادی خرج بشه و مدرک معتبر داره.
مثلاً؟ ایتالیا و آلمان مثلاً.
میرم میگردم ببینم کدوم دانشگاهها رشتهی من رو ارائه میدن، شرایط ورود بهش چیه. بورسیه چطور بهم تعلق می
گیره. کیباید اپلای کنم؟ کی باید امتحان بدم؟ امتحان از چه مباحثیه؟
متوجهی؟ این صرفاً یه مثال بود البته.
همین تقریباً بیست صفحه نقشه و پیریزی میشه واسه آینده ات.
حالا هر آیندهای که واسه خودت نقشه کشیدی.
اولاً اینکه ندیده ازت خوشم میاد چون تو هم مثل من رویای آکسفورد رو در سر داری:)
و این رو در آخر بهت میگم که مهم نیست از کجا شروع میکنی، مهم اینه به کجا ختم بشه.
آینده ی ما میتونه پیشرفت داشته باشه اگر احساساتی و رویایی فکر نکنیم، عقلانی جلو بریم، حسادت سازنده داشته باشیم و به سرنوشت تقدیر هم اعتقاد نداشته باشیم.
اگه واسه چیزی که میخوای راهی وجود نداره، یا خوب نگشتی، یا باید تو شروع کنندهی مسیر باشی. غیر از اینه؟ غیر از این باید بشینی خونه از توی اینستاگرم ملت رو دید بزنی که هر روز بیشتر به آرزوهاشون نزدیک میشن و تو هیچ قدمی برنداشتی.
این حرفایی که من اینجا میزنم هیچ کدوم از سر شکم سیری و خزعبلات انگیزشی نیست.
همش تجربه ی خودم هست.
من ازون دسته بودم (و هستم) که هر ماه تقریباً یک باری فروپاشی روحی رو تجربه میکنم و با کمک رفیق صمیمیم و دو سه روز مرخصی از زندگی سر پا میشم. چرا؟ چون دارم راه میسازم. هیچکس قبل از من این راه رو نرفته بود. من اولین نفرم و هیچکس هم نمیتونه کمکم کنه.(منظورم از هیچ کس دور و بریها و خانواده است.)
مهم اینه ادامه میدم. با پرروگی تمام:)
پس حسادت کن، افسرده باش و خشمگین و ناراحت. خودت رو توی اتاقت حبس کن و گریه کن و فکر کن که دنیا به آخر رسیده. ولی بعدش پاشو، دست و روتو بشور، یه دوش بگیر، یه چایی یا قهوه بریز واسه خودت و بگیر بشین پشت اون دفتر و لپتاپت.
انقدر سرچ کن و راهحل پیدا کن و تحقیق کن که رگهای چشمهات بزنه بیرون.
چون اگر زندگیت رو جلو نبری، میتونم این رو قسم بخورم که هیچکس کمکت نخواهد کرد، هیچکس برای تو دل نخواهد سوزاند و هیچ کس افسار زندگیت رو بدست نمیگیره تا ببرتش به همون سمتی که تو میخوای.
دیگه تصمیم با خودته.
مثلاً هدف من مهاجرت کردن و خوندن دندونپزشکی خارج از کشوره(طبق گفتههات دارم مثال میزنم.)
خب... دلار و یورو فلان قدره و منم که پولدار نیستم. مشکلی نیست.
میگردم ببینم کدوم کشورا میتونم درس بخونم بدون اینکه پول زیادی خرج بشه و مدرک معتبر داره.
مثلاً؟ ایتالیا و آلمان مثلاً.
میرم میگردم ببینم کدوم دانشگاهها رشتهی من رو ارائه میدن، شرایط ورود بهش چیه. بورسیه چطور بهم تعلق می
گیره. کیباید اپلای کنم؟ کی باید امتحان بدم؟ امتحان از چه مباحثیه؟
متوجهی؟ این صرفاً یه مثال بود البته.
همین تقریباً بیست صفحه نقشه و پیریزی میشه واسه آینده ات.
حالا هر آیندهای که واسه خودت نقشه کشیدی.
اولاً اینکه ندیده ازت خوشم میاد چون تو هم مثل من رویای آکسفورد رو در سر داری:)
و این رو در آخر بهت میگم که مهم نیست از کجا شروع میکنی، مهم اینه به کجا ختم بشه.
آینده ی ما میتونه پیشرفت داشته باشه اگر احساساتی و رویایی فکر نکنیم، عقلانی جلو بریم، حسادت سازنده داشته باشیم و به سرنوشت تقدیر هم اعتقاد نداشته باشیم.
اگه واسه چیزی که میخوای راهی وجود نداره، یا خوب نگشتی، یا باید تو شروع کنندهی مسیر باشی. غیر از اینه؟ غیر از این باید بشینی خونه از توی اینستاگرم ملت رو دید بزنی که هر روز بیشتر به آرزوهاشون نزدیک میشن و تو هیچ قدمی برنداشتی.
این حرفایی که من اینجا میزنم هیچ کدوم از سر شکم سیری و خزعبلات انگیزشی نیست.
همش تجربه ی خودم هست.
من ازون دسته بودم (و هستم) که هر ماه تقریباً یک باری فروپاشی روحی رو تجربه میکنم و با کمک رفیق صمیمیم و دو سه روز مرخصی از زندگی سر پا میشم. چرا؟ چون دارم راه میسازم. هیچکس قبل از من این راه رو نرفته بود. من اولین نفرم و هیچکس هم نمیتونه کمکم کنه.(منظورم از هیچ کس دور و بریها و خانواده است.)
مهم اینه ادامه میدم. با پرروگی تمام:)
پس حسادت کن، افسرده باش و خشمگین و ناراحت. خودت رو توی اتاقت حبس کن و گریه کن و فکر کن که دنیا به آخر رسیده. ولی بعدش پاشو، دست و روتو بشور، یه دوش بگیر، یه چایی یا قهوه بریز واسه خودت و بگیر بشین پشت اون دفتر و لپتاپت.
انقدر سرچ کن و راهحل پیدا کن و تحقیق کن که رگهای چشمهات بزنه بیرون.
چون اگر زندگیت رو جلو نبری، میتونم این رو قسم بخورم که هیچکس کمکت نخواهد کرد، هیچکس برای تو دل نخواهد سوزاند و هیچ کس افسار زندگیت رو بدست نمیگیره تا ببرتش به همون سمتی که تو میخوای.
دیگه تصمیم با خودته.