دلخور میشمُ حتۍ یھ بآرم بھ زبون نمیآرم ، تغییر میکنم ، کم میخندم ، کوتاه حرف میزنم ، بی توجهی میکنم ...! نمیدونن این کوتاه گفتنا و اخم کردنا نتیجه یِ همون نگفتنامه ، پس سرد میشن ، تَرکم میکنن ، فکر میکنن دوستشون ندارم !!
من میمونمُ یِ عالمه دلخوریُ غم ، من میمونمُ دنیایۍ از سوالُ تعجب ، من میمونمُ احسآساتی کھ به مرزِ دیوونگی رسیدھ :))
من میمونمُ یِ عالمه دلخوریُ غم ، من میمونمُ دنیایۍ از سوالُ تعجب ، من میمونمُ احسآساتی کھ به مرزِ دیوونگی رسیدھ :))