من هنوز وقتی اتفاقی عکستو جایی میبینم چند دقیقه نگاهش میکنم. با تموم فاصله ای که الان بینمون هست من خیلی وقتا خیره میشم به سفیدی دیوار و توی افکارم دنبال تو میگردم. من بعد تو ادمای زیادیو گذاشتم کنار. اونا منو یاد تو مینداختن. اونا نمیزاشتن فراموشت کنم پس تصمیم گرفتم تک تکشون رو از زندگیم حذف کنم تا تو هم از توی ذهنم پاک شی. سرمو با چیزای مختلف گرم نگه داشتم و دورمو پر کردم از آدمای جدید. آدمایی که تورو نمیشناختن ولی نشد. من فقط خودمو گول زدم و تو هم پاک نشدی. فهمیدم تموم مدت یه گوشه از ذهنم قایمت کرده بودم تا شاید یکم کمرنگ بشی. آره نشد! دیشب تنها که شدم دقیقا وقتی خاکستر سیگارمو توی لیوان نسکافم تکوندم یه چیزایی از تو توی ذهنم شکل گرفت. به خودم که اومدم دیدم نصف سیگارم خاکستر شده بعد سعی کردم خودمو قانع کنم که شاید تو هم یه روزی وقتی حواست نبوده یه چیزایی از خودتو توی من جا گذاشتی.