ادبِ شعر


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


@SOURCE

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: سفیران
#برنامه_سفیران در اولین قسمت میزبان #لوان_جاگاریان #سفیر فدراسیون #روسیه در ایران خواهد بود

امشب ساعت 22 #شبکه_پنج_سیما
کاری از #گروه_اقتصاد

#سفیران
https://t.me/joinchat/AAAAAE_H4ZbzFBKhM0XVXg




مشکی از تن درآرید که ربیع آمده است
خم ابرو بگشائید ربیع آمده است
مژده ای ختم رسل داد که آید به بهشت
هرکه برمن خبرآر,د که ربیع آمده است
(حلول ماه ربیع الاول مبارکباد)

@farsi


گر رفت عاشورا ولیکن اربعین هست

ما از صفر مثل محرم خیر دیدیم

#علی_اکبر_لطیفیان

@MhKrgri
@farsi


پادشاهان همه مبهوت جمالت گویند

این چه شاهیست مگر این همه لشگر دارد!

#سید_حسین_فتاحی

💠 @MhKrgri
@farsi


شباهت منو تو هرچه بود ثابت کرد

که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست

💠 @MhKrgri
@farsi


هرچه پل پشت سرم هست خرابش بنما

تا به فكرم نزند از ره تو برگردم...!

#شهریار

💠 @MhKrgri


Forward from: مُخ نِوِشتِه های مُحَمَّدِ کارگَری
آرزو دارم که یک کودک شوم
بی شعور و بی محبت ، بی سواد!


#کارگری
💠 @MhKrgri


Forward from: مُخ نِوِشتِه های مُحَمَّدِ کارگَری
دیروز و امروز بدون تو یعنی مرگ!
مرگ بدون تو از مرگ بد تر است!😭😥

#کارگری
💠 @MhKrgri


بی رحــم ترین قطعـه پاییــز چنیــن اسـت:

باران بزنـــد، شعـــر بیاید، تـو نباشــی

#علی_جعفرزاده
@Mhkrgri


‏عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام

ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن
همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام

شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام

بزمگاهی دل نشان چون قصر فردوس برین
گلشنی پیرامنش چون روضه دارالسلام

صف نشینان نیکخواه و پیشکاران باادب
دوستداران صاحب اسرار و حریفان دوستکام

باده گلرنگ تلخ تیز خوش خوار سبک
نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام

غمزه ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ
زلف جانان از برای صید دل گسترده دام

نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن
بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام

هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام

#حافظ


بنویسید که جز خون ، خبری نیست که نیست...


‏عشق من پائیز آمد مثل پار
باز هم، ما باز ماندیم از بهار

احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما

باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس، مشکی پوش بود

یاس بوی مهربانی می‌دهد
عطر دوران جوانی می‌دهد

یاس‌ها یادآور پروانه‌اند
یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند

یاس ما را رو به پاکی می‌برد
رو به عشقی اشتراکی می‌برد

یاس در هر جا نوید آشتی‌ست
یاس دامان سپید آشتی‌ست

در شبان ما که شد خورشید؟ یاس!‏
بر لبان ما که می‌خندید؟ یاس!‏

یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست

بعد روی صبح پرپر می‌شود
راهی شب‌های دیگر می‌شود

یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است

یاس را آیینه‌ها رو کرده‌اند
یاس را پیغمبران بو کرده‌اند

یاس بوی حوض کوثر می‌دهد
عطر اخلاق پیمبر می‌دهد

حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه‌های اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می‌چکانید اشک حیدر را به چاه

عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس

اشک می‌ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا " گل یاس کبود "

گریه آری گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن

گریه کن حیدر!‏ که مقصد مشکل است
این جدایی از محمد مشکل است

گریه کن زیرا که دخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب

این دل یاس است و روی یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین

گریه کن زیرا که کوثر خشک شد
زمزم از این ابر ابتر خشک شد

نیمه شب دزدانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید، خاک

یاس خوشبوی محمد داغ دید
صد فدک زخم از گل این باغ دید

مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز تو کس از قبر او آگاه نیست

گریه بر فرق عدالت کن که فاق
می‌شود از زهر شمشیر نفاق

گریه بر طشت حسن کن تا سحر
که پر است از لخته ی خون جگر

گریه کن چون ابر بارانی به چاه
بر حسین تشنه لب در قتلگاه

خاندانت را به غارت می‌برند
دخترانت را اسارت می‌برند

گریه بر بی‌دستی احساس کن!‏
گریه بر طفلان بی عباس کن!‏

باز کن حیدر!‏ تو شط اشک را
تا نگیرد با خجالت مشک را

گریه کن بر آن یتیمانی که شام
با تو می‌خوردند در اشک مدام

گریه کن چون گریه ی ابر بهار
گریه کن بر روی گل‌های مزار

مثل نوزادانی که مادر مرده‌اند
مثل طفلانی که آتش خورده‌اند

گریه کن در زیر تابوت روان
گریه کن بر نسترن‌های جوان

گریه کن زیرا که گل‌ها دیده‌اند
یاس‌های مهربان کوچیده‌اند

گریه کن زیرا که شبنم فانی است
هر گلی در معرض ویرانی است

ما سر خود را اسیری می‌بریم
ما جوانی را به پیری می‌بریم

زیر گورستانی از برگ رزان
من بهاری مرده دارم ای خزان

زخم آن گل بر تن من چاک شد
آن بهار مرده در من خاک شد

ای بهار گریه‌بار ناامید
ای گل مأیوس من!‏ یاس سپید


@farsi
#احمدعزیزی


‏به کنار تپه شب رسید.‏
با طنین روشن پایش آیینه فضا شکست.‏
دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم
و کهکشان تهی تنهایی را نشان دادم،
شهاب نگاهش مرده بود.‏
غبار کاروان ها را نشان دادم
و تابش بیراهه ها
و بیکران ریگستان سکوت را،
و او
پیکره اش خاموشی بود.‏
لالایی اندوهی بر ما وزید.‏
تراوش سیاه نگاهش با زمزمه سبز علف ها آمیخت.‏
و ناگاه
از آتش لب هایش جرقه لبخندی پرید.‏
در ته چشمانش ، تپه شب فرو ریخت .‏
و من،
در شکوه تماشا، فراموشی صدا بودم.‏‏

@farsi
#سهراب_سپهری


‏یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد‏
@farsi


‏شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست

از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج
بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست

شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفته سخنت می‌برند دست به دست
🌹 @farsi
#حافظ


Forward from: مُخ نِوِشتِه های مُحَمَّدِ کارگَری
مجنون شده ام عقل در این قصه مرخص
حقم بدهید چون که چو او یار نباشد😍💔


#کارگری
#گیوه_پوش
💠 @GivePoosh


Forward from: مُخ نِوِشتِه های مُحَمَّدِ کارگَری
تو یاد مایی و ما یاد هر کسییم جز تو...

#شب_بخیر

#کارگری
#گیوه_پوش
💠 @GivePoosh


تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت


Forward from: مُخ نِوِشتِه های مُحَمَّدِ کارگَری
زندگی ختم دو حرف است که با هم باشیم
من و تو ما بشویم زندگی از سر گیریم


#کارگری
#گیوه_پوش
💠 @GivePoosh

20 last posts shown.

1 691

subscribers
Channel statistics