G_art

خب ، این تموم شد- زمین تا آسمون با اسکچش فرق داره وای---💀
------------------------∆---------------------

ایشون جورج #### ### هستن.
یه گیاه شناس بسیار کاربلد و با تجربه.🪴

شغلش این بود که ویژگی های خفن گیاه های شهرش رو بفهمه
مثلاً خواص برگ درخت کریستالی روی قدرت بینایی 👀

مهم ترین دستاورد جورج، کشف الگوی خاص رشد و تکثیر گیاه های فاگاپیکتا بود.

با این الگو، موفق شد کنترل بیشتری روی گیاهان داشته باشه.

همه چیز خوب بود تا اینکه انگار زندگیش یهو پیچیده شد، عین یه پیچک🌀....اون یه چیزی رو فهمیده بود.

هر روز همه جا حرفای عجیب غریب میزد.
مدام تکرار میکرد:
« اونان که ما رو کنترل میکنن، نه ما اونا رو!»

حرفش واقعا معنی‌ای نداشت.....

دوستانش فکر کردن شاید فشار کاریه، فشار؟ فشاررر؟(فشار چیه من دارم میرقص-😍)

ولی شغل جورج، هیچوقت براش عذاب روانی نداشت، این واقعا جدید بود_

چه چیزی باعث شده بود که دیگه خواب به چشمش هم نیاد؟

اینو به هیچکس نگفت.....

-------------------∆--------------------
#arto
#illogical
-------------------∆--------------------
⁦➜⁩@G_art_i ☜

اینو احتمالا دیجیتالش کنم-

و...اگر این کارو کردم، یه گوشه از داستان ایشون رو هم میگم براتون-----
#wip

➜@G_art_i

----------------------------∆--------------------------

روزی از روز ها...یعنی خیلی قدیم قدیما، توی شهر فاگا پیکتا،
یه پسر بچه، که دوست داشت برای هدیه تولد🎁، یه «جوجه غاز🦆» براش بخرن، یهو با یه هدیه ی دیگه رو به رو شد...

پدر به جای یه جوجه غاز ، یه دونه ی گل🌾 آورده بود...یا حداقل ظاهرش اینطور به نظر می رسید که از همون گیاهای عجیب غریب قراره بشه.

پسر کوچولو ، خیلی ناراحت شد :(

(میدونی... مثل این بود که به یه اسب تک شاخ، یه شاخ جدید کادو بدی😔)

و بعدش....

پدر اونو برد سمت حیاط کوچیک خونه و حرف های جالبی راجع به اون بذر گل گفت:

«این یه گیاه متفاوته و تا حالا این اطراف رشد نکرده! تو میشی صاحب و کاشف اصلی این گیاه جدید! همه ی آینده ی تو، توی همینه!»

و چاله ای کوچیک رو با بیلچه ای که داشت کَند و منتظر شد تا پسرش دونه رو بیاره.

پسر کوچولو نگاهی به پدرش انداخت، ناراحت بود....نمی‌خواست کل آینده ش به یه دونه ی گل وابسته بشه.....
اون فقط یه غاز میخواست....

#illogical
#arto
--------------------∆----------------------
@G_art_i

گفتم آبشار جاذبه، یادم افتاد به این...

*خاطرات

این جزعِ قدیمی ترین چیزایی هست که تا الان کشیدم
*چقدر ایراد داره 💀

واقعیتش صادقانه احساس میکنم حتی داستانی که دارم روش کار میکنم، خیلی خیلی به آبشار جاذبه رفرنس داره...

*این واقعا به یه redraw نیاز داره_

#arto
#huh

░ @G_art_i ░

بازم حواسم پرت شد و رفتم واسه ریواچ «آبشار جاذبه» اونم برای بار «23»اُم..... لعنتی هیچوقت قدیمی نمیشه برام


:>

#huh

خب، داستان رو شروع میکنم، بیاید تا براتون بگم.
---------------------------- ∆ -----------------------

در آینده ای نچندان دور(مثلا، سال بعد D: )

🌐 داخل یک دنیای معمولی(دروغ میگم)
🗺️ در یک کشور کاملا عادی (اینم دروغه)

شهری عجیب و غریب وجود داره که اسمش «فاگا_پیکتا» هست. (این جدی راسته)

فاگا پیکتا به معنی «غاز کوهی🦆» هست، ولی متأسفانه این شهر نه غاز داره، نه کوه.
(به جاش کلی مرغ🐔 و تپه داره!)

کسی هم نمیدونه چرا این شهر اسمش اینه، درواقع برای مردم اهمیتی نداره.
تنها چیزی که اینجا اهمیت داره، پوشش گیاهی عجیب و زیبای این منطقه ست.
مثلاً، درختایی از جنس کریستال، یا گل هایی طلایی با عطرِ پیتزا 🍕داره-

البته به غیر از درخت و گل های رویاگونه، ما اینجا موجودات بانمک و جالبی داریم، یا حتی هیول....

نه، نه
ما از اون چیزا اینجا نداریم.☺️

همه چیز اینجا رویایی و خوبه


اما....



#illogical
#arto

@G_art_i
-------------------------------