فرعون وقتی داشته مومیایی و خشک میشده به خدا خوشحال بوده. میدونسته
یک روزی
دختری با مخلوطی از ژنهای نصف آسیا
میره سر وسایل خواهرش
و آلوئهورا میدزده
و میزنه به صورتش
و تا اون مایع لزج خشک بشه
تموم اون مراحل خشک شدن صورت رو اندازه خود فرعون حین مومیایی شدن تجربه کرده
و تازه شاید بیشتر هم عذاب بکشه بهرحال چون زندهست خیر سرش. و این احتمالا آرومش میکرده که در این عذاب تنها نخواهد بود.
انگار گچ و سیمان زدم چسبیدهام نمیتونم بخندم و اخم کنم. منی که ادای هر اموجی که میذارمو درمیارم صورتم خشک شده الاااااااان. :////
یک روزی
دختری با مخلوطی از ژنهای نصف آسیا
میره سر وسایل خواهرش
و آلوئهورا میدزده
و میزنه به صورتش
و تا اون مایع لزج خشک بشه
تموم اون مراحل خشک شدن صورت رو اندازه خود فرعون حین مومیایی شدن تجربه کرده
و تازه شاید بیشتر هم عذاب بکشه بهرحال چون زندهست خیر سرش. و این احتمالا آرومش میکرده که در این عذاب تنها نخواهد بود.
انگار گچ و سیمان زدم چسبیدهام نمیتونم بخندم و اخم کنم. منی که ادای هر اموجی که میذارمو درمیارم صورتم خشک شده الاااااااان. :////