تو به آینه،
نه آینه به تو،
خیره شده است ...
تو اگر خنده کنی، او به
تو خواهد خندید و اگر بغض کنی،
آه از آینه دنیا، که چه ها خواهد کرد ...
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و
چه حیف بستههای فردا، همه ای کاش ای کاش ...
ظرف این لحظه،
ولیکن خالی است؛
ساحت سینه، پذیرای
چه کس خواهد بود ...
غم که از راه رسید، در این سینه بر او باز مکن!
تا خدا، یک رگ گردن باقی است ...
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده ...
╔═.☀️.══════╗
@GoldenSymorgh
╚══════.🌻.═╝
نه آینه به تو،
خیره شده است ...
تو اگر خنده کنی، او به
تو خواهد خندید و اگر بغض کنی،
آه از آینه دنیا، که چه ها خواهد کرد ...
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و
چه حیف بستههای فردا، همه ای کاش ای کاش ...
ظرف این لحظه،
ولیکن خالی است؛
ساحت سینه، پذیرای
چه کس خواهد بود ...
غم که از راه رسید، در این سینه بر او باز مکن!
تا خدا، یک رگ گردن باقی است ...
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده ...
╔═.☀️.══════╗
@GoldenSymorgh
╚══════.🌻.═╝