عطرِ خاک

моя луна

مرا ببوس برا بغضِ آخرین نگاهم .

آخ از تو که ثانیه ای نمیشود خیالت را در سر نداشته باشم و نخواهم که هر ثانیه ای که میگذرد کنارم باشی تا توانم در آغوشت گیرمت و آرام گیرم، آخر مگر نمیدانی که آغوشِ تو درمانِ من است جانا ؟

میروم و نمیرود ز سر هوای تو .

دخترِ، من، هنرمند، ترینه .

شب بخیر نشود مگر آنکه درآغوشت بوسه ای بر ابریشم موهایش بگذاری .

چه زیبایی تو دخترکِ شیرینِ من..
تو همانی که بی خبر آمد و من نمیدانم حتی چطور شد که شد تمامِ وجودِ من ؟
اما اینک میدانم که هیچ ز من نمانده است و هرچه هست تویی عمرِ من !
به تو گفته ام دوستت دارم و باز هم این را تکرار میکنم و میخوام تا ابد و هرچه که هست به تو بگوییم که دوستت دارم و هر ثانیه که میگذرد بیشتر و بیشتر خواهانِ تو هستم و تو این را بدانی که این من تمامش برای توست و جز تو دگر هیچ نمیخواهد و تو باشی برایش کافیست و من، تورا میپرستمت شاهدختِ من.. اما میدانی، پرستیدن تو چیز کمی است و نمیدانم، نمییدانم که چطور باید و چکار باید بکنم که بتواند تورا وصف کند و چه چیزی میتواند بیشتر از پرستش در خورِ تو باشد ؟
تو جانانم؟ تو معجزه زندگی منی، زندگی که قبل از آنقد سرد و بی روح بود که تمام شدنش به هرچیزی می ارزید اما تو امدی و همه چیز را تغییر دادی و شدی تیره ترین نورِ امید من، تیره ترین نورِ امیدی که تا به ابد نیازش دارم و با وجودش نفس میکشم !
و تو زیباترین شاهکارِ خلقتی شیشه عمرِ من !
از چشمانت بگوییم که زیباترین سیاهیی زندگیم است یا از لبانت بگوییم که شیرین طعم از آن خودش است ؟
این را هم بگوییم که برقِ چشمانت زمانی که از ذوق زدگی زیاد است و لبخندت وقتی من دلیلش باشم برایم شیرین ترین و زیباترین است..
زیبای من، تو نقطه به نقطه وجودت زیباست و من نقطه به نقطه اش را میپرستم و هرچه بخواهم بگوییم باز هم کم است!

به او بگویید برایِ من است .

به او بگویید قلبِ من است .