گویی که عشق آتش دل است.
با قدمهایش فصلها را میگذارند.
با حسرتش کوچه به کوچهی خاطرات را ورق میزند.
چنان بی پروا در منزلش مینشیند که گویی جهانگیر است.
از در خانه بیرون میآید میخواهد، دستانش را در دست او بگذارد.
که ناگاه متوجه میشود دستان او از آبیسرد است.
آن موقعه از رویای غلفتش بیدار میشود، و متوجه میشود آب و آتش هرگز با هم نمیمانند.
#آتش_دل
✍🏻#نرگس_احمدی
با قدمهایش فصلها را میگذارند.
با حسرتش کوچه به کوچهی خاطرات را ورق میزند.
چنان بی پروا در منزلش مینشیند که گویی جهانگیر است.
از در خانه بیرون میآید میخواهد، دستانش را در دست او بگذارد.
که ناگاه متوجه میشود دستان او از آبیسرد است.
آن موقعه از رویای غلفتش بیدار میشود، و متوجه میشود آب و آتش هرگز با هم نمیمانند.
#آتش_دل
✍🏻#نرگس_احمدی