زبان شناسی تاریخی - شادی داوری


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


در اینجا می کوشم مطالبی از زبان شناسی تاریخی، ایران شناسی و زبان های باستانی را با دوستان اندیشمندم به اشتراک بگذارم.
شادی داوری
@ShadiDavari

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


"بودن" یا "شدن": مسئله این است!

مفاهیم "بودن" to be  و "شدن" to become که از مهم ترین مفاهیم فلسفی و وجودی به شمار می روند، در زبان‌های ایرانی باستان و میانه از رهگذر دو ریشه ی ah و bav رمزگذاری می شده اند.

به دیگر بیان، هر یک از ریشه ها، هم، معنی "بودن" [change of state-] را بیان می کند و هم معنی "شدن" [change of state+] را.

در فارسی امروز، اما، مصدر "بودن" دیگر معنی "شدن" ندارد و بیان مفهوم "شدن"
[+ تغییر وضعیت]، از رهگذر فرآیند انتقال معنایی، به مصدر "شدن" (-šiyav در فارسی باستان، -šyav در اوستای گاهانی و šudan در فارسی میانه) منتقل شده است و این مصدر که در دوره های باستان و میانه، فقط حامل معنای فعلی عینی و حرکتی یعنی "رفتن"  بوده است، به طور استعاری، بیانِ "رفتنِ انتزاعی" از یک وضعیت به وضعیتی دیگر را نیز بر عهده گرفته است.

بر این اساس باید گفت ‌که جمله ی:

Pāpak ka-š nāmak did handōhakēn
būd.

در فارسی میانه و در متن کارنامه اردشیر بابکان ( فره وشی، ۱۸:۱۳۷۸)، با آنکه با فعل "بود" بیان شده است، اما در واقع این "بود" حامل معنی "شد" است، یعنی:

"بابک هنگامیکه نامه را دید اندوهگین شد".

به عبارت دیگر، این "بود" برای گویشور فارسی میانه، در متن، همچنین، معنی "شد"  را به تصویر می کشیده است.

بدین سبب و از آنجا که گویشور فارسی امروز، مصدر "بودن" را حامل معنای "شدن" نمی داند، در ترجمه ی آن، با توجه به بافت، باید دقتی بیشتر مبذول نمود.

در همین راستا، شاهدی از متن ارزشمند "کارنامه اردشیر بابکان" متعلق به دوره میانه و تحقیق استاد روانشاد دکتر بهرام فره وشی نقل می کنیم که در آن، معادل گذاری "بود" در معنای "شد"، منظر کلی روایت را دستخوش تردید نموده است:

u-š pas, duxt ī xveš pat zanīh dād, andar zamān,  hān kanēčak āpustan būd.


و پس دخت خویش به زنی داد، اندر زمان، آن کنیزک آبستن بود و اردشیر ازش زاد (فره وشی ۱۰:۱۳۷۸).

تفسیر این جمله در فارسی امروز با توجه به ترجمه ای که استاد از فعل būd در متن ارائه داده اند، چنین است که گویا:

به هنگام ازدواج، کنیزک از پیش باردار بوده است.

یعنی روایت، برای خواننده فارسی امروز کاملا به چیزی دیگر بدل می شود، حال آن که اگر فعل būd به "شد" ترجمه می شد، روایت، برای فارسی زبان امروز، همانی از آب در می آمد که باید.
یعنی :

"اندر زمان (بلافاصله)، آن کنیزک آبستن شد".

از این موارد در کارنامه زیاد است که به نظر می رسد بایسته است که تصحیح گردند، چرا که باید در نظر داشت که اگر برای گویشور فارسی میانه،  "آبستن بود"، همان معنی "آبستن شد" را می داده است، اما برای گویشور فارسی امروز، میان "آبستن بود" و "آبستن شد"، در متن، تفاوت از زمین تا آسمان است، حتی اگر لفظ فارسی میانه ی آن، در هر دو جمله، یکسان باشد.

از این رو، شایسته است که در برگردان "بود" هایی که معنی "شد" می دهند، بیش حساس بود تا روند "تغییر وضعیت" در متن را به درستی روایت نمود.




این نوشته به استاد ارجمندم جناب آقای دکتر احسان چنگیزی تقدیم است.

https://t.me/HistoricalLinguistics


ذکر بایزید بسطامی رحمه الله علیه

.......پس صبر کرد تا شب برآمد
نیمه شب به بسطام رفت
فرا در خانه مادر آمد
گوش داشت.
بانگ مادر شنید که طهارت می‌ساخت و می‌گفت:

«الهی آن غریبِ مرا نیکو دار...».

بایزید چون این بشنید،
بگریست.
پس در بزد‌.

مادر گفت: «کیست؟».
گفت: «غریبِ تو».


تذکره‌الاولیا⁩ء
عطار نیشابوری


پسوند "مراسم واژه" در فارسی

پسوند "-ان" یکی از پسوندهای زایای زبان فارسی است که هم در حوزه تصریف و هم در حوزه اشتقاق به کار گرفته می شود. این پسوند در هر دو حوزه تصریف و اشتقاق، پسوندی کهن بوده و بر اساس مکنزی (۱۳۹۰) در دوره میانه مفهوم شمار جمع، صفت فاعلی و قید را رمزگذاری می کرده است. این پسوند امروزه علاوه بر مفاهیم به جا مانده از دوره میانه، بیان مفاهیم متعددی از جمله، مکان، زمان، صفت، شباهت و جز آن را نیز بر عهده دارد.

یکی از مفاهیم متعدد حاصل از الحاق این پسوند به پایه های فارسی (که عموما ترکیبات فعلی هستند)، نام مراسم سنتی و آیینی یا "مراسم واژه" است.

مطالعه تحول این پسوند  با پیروی از رویکرد دستوری زدایی Degrammaticalization موریل نورده (۲۰۰۹) نشان می دهد که پسوند اشتقاقی "-ان" که امروزه بر نام "مراسم سنتی و آئینی" یعنی "مراسم واژه ها" دلالت دارد، باید از دستوری زدایی پسوند تصریفی "-ان" جمع ساز پا به عرصه وجود گذارده باشد.

به نظر می رسد انگیزه این تحول، یعنی گذار پسوندی تصریفی با مفهوم "شمار جمع" به پسوندی اشتقاقی با مفهوم "نام یک مراسم سنتی"، پیرو لیتل مور (۲۰۱۵)، حضور فرآیند "مجاز مفهومی" یا Conceptual Metonymy و ساز و کار "شخصیت زدایی" یا Depersonalization باشد.

از رهگذر این فرآیند، پسوند "-ان" از تصریف (با مفهوم دستوری) به اشتقاق (با مفهوم واژگانی) رسیده است، یعنی مفهوم دستوری تصریف (مفهوم شمار) از او زدوده شده و تحت فرآیند "تصریف زدایی"، از زیر شاخه های "دستوری زدایی" قرار گرفته است‌.

استدلال ما برای حضور روند مجاز مفهومی و نیز شخصیت زدایی که از انواع مجاز مفهومی است، از این پسوند، حضور  لایه های کاربرد تصریفی این پسوند در مفهوم شمار جمع در معانی مرتبط با مفهوم اشتقاقی آن یا مراسم واژه به واسطه حضور جمع برگزارکننده مراسم است.

این لایه های کاربرد مفهوم جمع در واقع نشان  از حضور فرآیند شناختی مجاز مفهومی در ذهن گویشوران فارسی دارد. یعنی آنگونه که کووچش (۲۰۰۲) بیان می دارد، یک هستار در یک حوزه مفهومی یکسان یا نزدیک و مجاور به لحاظ ذهنی یا فیزیکی، راه دسترسی به هستاری دیگر را فراهم می کند.

در این مسیر، پسوند جمع "-ان"، که برای بیان یکی از ویژگی های انسانی یعنی شمار جمع به کار گرفته می شده است، در گذر زمان، در بافت هایی مشخص و در ذهن خلاق گویشوران، از ویژگی انسانی خود فاصله گرفته و برای بیان فعالیتی به خدمت گرفته شده است که در همان حوزه مفهومی قرار داشته و از سوی همان انسان ها محقق می شده است، یعنی مراسم آیینی و سنتی. به دیگر بیان، مفهوم جماعتی از انسان ها، به مراسمی دلالت پیدا کرده است که همان جماعت، در برگزاری آن دخیلند. مراسمی که هماره، هویت خود را، در حضور جمعی انسانی محقق می بیند.

اهمیت نمایش سیر تحول دستوری زدایی و تصریف زدایی این پسوند، آنجا هویدا می گردد که بر اساس پژوهش نورده (۲۰۰۹)، این فرآیند در میان زبان های دنیا فرآیندی بسیار نادر بوده و زبان های معدودی در دنیا آن را به نمایش می گذارند. بر این اساس، فارسی یکی از این زبان های معدود در دنیاست‌.

https://t.me/HistoricalLinguistics








مراسم واژه ها در فارسی_1.pdf
676.0Kb
پسوند اشتقاقی "-ان": پسوند "مراسم واژه" در فارسی.

شادی داوری

مجموعه مقالات پنجمین همایش بین المللی زبان ها و گویش های ایران (گذشته و حال).
به کوشش دکتر محمود جعفری دهقی.

دایره المعارف بزرگ‌اسلامی، ۱۳۹۹.






دانشی دوست گرامی، جناب  آقای شهاب الدین قناطیر در خصوص ارتباط میان دو مصدر "خواستن و بایستن" در برخی از زبان ها و گویش های ایرانی، مطلبی نگاشته اند که در اینجا نقل می گردد.


همریشگی یک مصدر کهن ایرانی با یکی از مهمترین واژ‌ه‌های تاریخ فلسفه

خائوس/گیدَن(خواستن، بایستن)
χάος(chaos)

ریشه فرضی هندواروپایی این واژه -gheHu* به معنی"معیوب بودن، فاقد بودن، نابسنده بودن، نداشتن، کم داشتن،"است،
ایدون این واژه همریشه است با واژگان: ایرانی فرضی gaHu* به معنی"نیاز داشتن، فاقد بودن، خواستن، خواست، میل"، اوستایی -gau به معنی"گناه کردن، ترویج دادن"، لاتین hauelod به معنی"نابسنده، ناکافی، دروغ، غلط"، لاتین hau(d) به معنی"نه"، ایرلندی باستان gáu, به معنی"دروغ، کذب"، ولزی gau به معنی"دروغ"، یونانی χάος به معنی"فضای نخستین، فضای آغازین، آشفتگی، در اصل معنایش از (تهی، پوچ، خالی) آمده و بعدتر معنای آشفتگی گرفته است"، پارتی gawānīg به معنی"خواسته، بایسته"، پارتی fraγāwēnīdan به معنی" فاقد بودن"، خُتَنی -hagav به معنی"میل داشتن، آرزوی چیزی را داشتن، آرمان چیزی را داشتن، وایه‌مند بودن"، سغدی -γw به معنی"لازم بودن، کمبود داشتن، بایستن، ضروری بودن"، خوارزمی -γw به معنی"نیاز داشتن، لازم بودن، اشتباه کردن، نداشتن"، سغدی γwānčē به معنی"لازم، مورد نیاز"، سغدی γwānčīk به معنی"لازم، مورد نیاز"، سغدی γwānčīk-star به معنی"لازم‌ترین"، سغدی γwānčīkyā به معنی"الزامی، نیاز"، بلخی -γαοο به معنی"لازم بودن، باید"و...

"بررسی این ریشه در گویش‌های ایرانی"

این واژه با اشکال:

( gi, ga, ji, oū, gū, gūā, gav, gavas, gost, gow, gast, ye, ge, gīäī, gās,...)

در زبان های ایرانی دیده شده، که بیشتر آنها در گستره‌ی گویش‌ها و زبان‌های استان‌های اصفهان، مرکزی و سمنان اند و در تمامی این زبان‌ها این واژگان در معنی"خواستن"اند و مصدر محسوب می‌شوند.

صرف مصدر gūwān در گویش تاتی وَفسی از استان مرکزی:
1.
می‌خواهم(īmargo)
می‌خواهی(īyargo)
می‌خواهد(īsargo)
می‌خواهیم(owānargo)
می‌خواهید(īyānargo)
می‌خواهند(īsānargo)
2.
خواستم(bīmgoā)
خواستی(bīgoā)
خواست(bīsgoā)
خواستیم(bowāngoā)
خواستید(bīyāngoā)
خواستند(bīsāngoā)
3.
می‌خواستم(īmargoā)
می‌خواستی(īrgoā)
می‌خواست(īsargoā)
می‌خواستیم(owānargoā)
می‌خواستید(īyānargoā)
می‌خواستند(īsānargoā)
4.
بخواهم(bīmgo)
بخواهی(bīgo)
بخواهد(bīsgo)
بخواهیم(bowāngo)
بخواهید(bīyāngo)
بخواهند(bīsāngo)
5.
خواسته‌بودم(bīmgoā vīm)
خواسته‌بودی(bīgoā vī)
خواسته‌بود(bīsgoā ve)
خواسته‌بودیم(bowāngoā vīām)
خواسته‌بودید(bīyāngoā vīā)
خواسته‌بودند(bīsāngoā vīnd)
6.
خواسته‌باشم(bīmgoā vūaym)
خواسته‌باشی(bīgoā vūay)
خواسته‌باشد(bīsgoā vūa)
خواسته‌باشیم(bowāngoā vūayām)
خواسته‌باشید(bīyāgoā vūayā)
خواسته‌باشند(bīsāngoā vūaynd)
7.
بخواه(bīgo)
بخواهید(bīyāngo)
نخواه(nīgo)
نخواهید(nīyāngo)
مخواه(nīgo)
مخواهید(nīyāngo)
و...

صرف مصدر giyen در گویش راجی هنجن:
1.
می‌خواهم(a-m-gī)
می‌خواهی(a-d-gī)
می‌خواهد(a-š-gī)
می‌خواهیم(a-mun-gī)
می‌خواهید(a-dun-gī)
می‌خواهند(a-šun-gī)
2.
می‌خواستم(a-m-gā)
می‌خواستی(a-d-gā)
می‌خواست(a-š-gā)
می‌خواستیم(a-mun-gā)
می‌خواستید(a-dun-)
می‌خواستند(a-šun-)
و...

نمونه‌‌هایی در گویش مُشکِنانی:

در این گویش مصدر"بایستن" از طریق ", " ساخته می‌شود

ماضی:
be-š- šo
بایست می‌رفت

مضارع:
be-m- šo
باید بروم

نمونه‌هایی در گویش خوانساری:

می‌خواهم(em)منفیname
میخواهی(ed)منفیnade
می‌خواهد()منفیnaže
می‌خواهیم(emun)منفیnamūne
می‌خواهید(edūn)منفیnadūne
می‌خواهند(ežūn)منفیnažūne

در خوانساری ایدون این مصدر معنی"بایستن" هم می‌دهد.

باید بخورم(ba-m--xort)
باید بخوری(ba-d--xort)
باید بخورد(ba-ž--xort)
باید بخوریم(ba-mun--xort)
باید بخورید(ba-dūn--xort)
باید بخورند(ba-žūn--xort)


منابع:
1.Etymological dictionary of the Iranian verb, johnny cheung
2.Etymological dictionary of the Proto-Germanic, guus kroonen
3.Etymological dictionary of the Latin and the other Italic languages
4.Dictionary of Manichaean Middle persian and parthian, Desmond Durkin-Meisterernst
۵.فرهنگ سغدی(سغدی-فارسی-انگلیسی)، بدرالزمان قریب
۶.گویش خوانساری، مرتضی اشرفی خوانساری
۷.گویش مشکنان، جمال صدری
۸.گویش راجی هنجن، ابوالحسن آقاربیع
۹.گویشور تاتی وَفسی، آقای علی بهراد
10.Etymological Dictionary of Greek, Lucien van Beek, Robert S.P.


@CRITICCHANNEL


"دعای باران به زبان کهن قومس"

از صوفیان قرون نخست هجری که برخی هیچ عربی نمی‌دانستند، عباراتی به فارسی نقل شده است.

آقای نصرالله پورجوادی نخست برخی از این اقوال و عبارات فارسی را در دو مقاله با عنوان «فارسی‌گویی عارفان نخستین» گرد آورده است. سپس در سال 96 این اقوال و بیش از اینان را در کتابی با عنوان  «پارسی گویی در تصوف» فراهم آورده است.

از ابوعبدالله داستانی، شیخِ سهلگی، نقل است که روزی اهالی قریۀ کوهیان، در چند فرسنگی بسطام، از محمود کُهیانی، از مریدان بایزید، که مردی بود مستجاب الدعوه درمی‌خواهند تا برایشان دعای باران بخواند.

فقال: کیف اقول؟ قیل له قل بالفارسیه "وارنمان کو"
و هذا لسانهم یعنی نحن محتاجون الی المطر

یعنی "گفت: چگونه بگویم؟" بدو گفتند: "به فارسی بگو: وارنمان کو". و این زبان ایشان است، یعنی "ما محتاجیم به باران".

  این داستان در "شطحیات الصوفیه" نقل شده و بدوی، مصحح کتاب، عبارت «وارنمان کو» را به «این مطرنا» یعنی «بارانمان کجاست» برگردانده.

عبارت البته به فارسی نیست و مراد از فارسی در روایت عربی، ایرانی است.
اینجا کُهیانی به زبان قریۀ خویش سخن گفته و واژۀ «وارُن» گواهی است بر این مطلب.

آقای پورجوادی (ص 13، پانوشت 47) حدس زده که شاید «کو» تصحیف  «دِه» باشد یعنی «بارانمان دِه».

استاد شفیعی کدکنی در مقالۀ «بازمانده‌های زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی» (ص 95) معتقد است جمله، مفهومی طلبی و امری دارد:

وارُن (باران) مان (برای ما) کو (کن).

این سخنی است درست جز اینکه «کو» را در این قول باید به «کَر» /kar/ تصحیح کرد.

«کَر» فعل امر است و در زبان‌های شمالی و مرکزی معادل «کُن» فارسی. امروز هم در زبان شاهرود و سمنان مادۀ مضارع این فعل همچنان «کَر» است. در زبان قدیم گرگان هم که به قول مقدسی به زبان قومس نزدیک بوده، مادۀ فعل همین بوده است.

بعد التحریر: دوست عزیز و دانشمندم آقای پژمان فیروزبخش بعد از خواندن مطلب از سر لطف نکته ای را یادآور شدند. در زبان کهن گرگان  «کو» به معنای  «باید» فراوان به کار رفته است. حال با توجه به نزدیکی زبان قومس و گرگان بسیار محتمل است که اینجا با همین کلمه سروکار داشته باشیم و این البته با ترجمه عربی‌ از عبارت نیز بیشتر می‌خواند:

نحن محتاجون الی المطر 
«وارنمان کو»
یعنی «ما را باران باید».


نقل از کانال وزین محقق ارجمند زبان های باستانی ایران، جناب آقای دکتر میثم محمدی.
https://t.me/feqholloqa


کومِش، کومِس، قومِش یا قومِس، نام یکی از ایالت‌های کهن ایران است که امروزه استان سمنان شامل شهرستان های دامغان، سمنان، شاهرود، سرخه، بسطام، گرمسار و جنوب طبرستان یعنی سنگسر، شهمیرزاد و روستاهای تابعه آنها، محدودهٔ این سرزمین باستانی را در بر گرفته اند.

پیوست:
محمد بن احمد شمس الدین مقدسی در قرن چهارم می‌نویسد: زبان مردم گرگان و قومس باهم قرابت دارد و مردم آنجا «ه» را زیاد به کار می‌برند و می‌گویند «هاکن» و «هاده» و زبان مردم طبرستان بدان نزدیک است مگر آنکه در آن عجله و شتابناکی هست.


دکتر_شفیعی_کدکنی،_زبان_قدیم_قومس_2.pdf
238.9Kb
بازمانده های زبان قدیم قومس در سخنان ابوالحسن خرقانی

نویسنده: محمدرضا شفیعی کدکنی

نشریه مطالعات و تحقیقات ادبی، سال 1383 - شماره 3


"زبان فارسی در گذر زمان"

مجموعه مقالات شادی داوری
و مهرداد نغزگوی کهن

چاپ دوم

"انتشارات کتاب بهار"

 کتاب "زبان فارسی در گذر زمان" مشتمل بر نُه مقاله در مورد مسائل آوایی، واجی، صرفی و نحوی زبان فارسی، از دوره باستان تا دوره نو است. نگارندگان مقالات این کتاب کوشیده اند تا روندهای تکوین، تغییر، تثبیت و حتی زوال برخی از صورت های دستوری و یا ویژگی هایی چون ترتیب واژه در فارسی را از دوران باستان تا دوره نو به دقت توصیف نموده و در قالب نمودارها و محورهای تحول سازه های دستوری به تصویر کشند. انگاره ای که در تمام تحولات مورد بحث در پژوهش های این مختصر مورد استفاده قرار گرفته است، انگاره «دستوری شدگی» است. براساس این انگاره، کلیه صورت های دستوری از منابع واژگانی و یا منابع کمتر دستوری زبان پا به عرصه وجود گذاشته اند. دستوری شدگی، در عین حال، به مجموعه فرآیندهایی اطلاق می شود که در طول زمان، دست اندرکار تحولات زبانی در راستای تکوین عناصر دستوری هستند. یکی از دغدغه های متخصصان دستوری شدگی در مطالعات اخیر این حوزه، تبیین انگیزه های شناختی است که به پیدایش مولفه های نقشی و دستوری یک زبان می انجامد. بنابراین، دستوری شدگی را می توان انگاره ای نظری قلمداد نمود که میان مطالعات تاریخی و مطالعات شناختی زبان، ارتباطی منطقی برقرار می کند. به عبارتی دیگر، بسیاری از روندهای تغییرات جهانی زبان را می توان از منظر عواملی شناختی از قبیل الگوهای مقوله سازی، سرنمون سازی، فرآیندهای استعاره و مجاز شناختی و جز آن تبیین نمود که در حوزه شناخت انسان ها مشترک اند. محققان دستوری شدگی امروز دیگر تنها به دنبال کشف زنجیره های دستوری شدگی و مراحل پیوسته تحولات ساخت های زبانی نیستند بلکه بیشتر می کوشند تا انگیزه های دخیل در پیدایش این تغییرات را شناسایی و طبقه بندی نمایند. این بدین معنی است که در اندیشه زبان شناسان امروز، به تصویر کشیدن صورت ظاهری تغییرات زبان، همچون زبان شناسان دهه های پیش، غایت پژوهش های زبانی نیست.

13 last posts shown.