دانشی دوست گرامی، جناب آقای شهاب الدین قناطیر در خصوص ارتباط میان دو مصدر "خواستن و بایستن" در برخی از زبان ها و گویش های ایرانی، مطلبی نگاشته اند که در اینجا نقل می گردد.
همریشگی یک مصدر کهن ایرانی با یکی از مهمترین واژههای تاریخ فلسفه
خائوس/گیدَن(خواستن، بایستن)
χάος(chaos)ریشه فرضی هندواروپایی این واژه -
gheHu* به معنی"معیوب بودن، فاقد بودن، نابسنده بودن، نداشتن، کم داشتن،"است،
ایدون این واژه همریشه است با واژگان: ایرانی فرضی
gaHu* به معنی"نیاز داشتن، فاقد بودن، خواستن، خواست، میل"، اوستایی -
gau به معنی"گناه کردن، ترویج دادن"، لاتین
hauelod به معنی"نابسنده، ناکافی، دروغ، غلط"، لاتین
hau(d) به معنی"نه"، ایرلندی باستان
gáu,
gó به معنی"دروغ، کذب"، ولزی
gau به معنی"دروغ"، یونانی
χάος به معنی"فضای نخستین، فضای آغازین، آشفتگی، در اصل معنایش از (تهی، پوچ، خالی) آمده و بعدتر معنای آشفتگی گرفته است"، پارتی
gawānīg به معنی"خواسته، بایسته"، پارتی
fraγāwēnīdan به معنی" فاقد بودن"، خُتَنی -
hagav به معنی"میل داشتن، آرزوی چیزی را داشتن، آرمان چیزی را داشتن، وایهمند بودن"، سغدی -
γw به معنی"لازم بودن، کمبود داشتن، بایستن، ضروری بودن"، خوارزمی -
γw به معنی"نیاز داشتن، لازم بودن، اشتباه کردن، نداشتن"، سغدی
γwānčē به معنی"لازم، مورد نیاز"، سغدی
γwānčīk به معنی"لازم، مورد نیاز"، سغدی
γwānčīk-star به معنی"لازمترین"، سغدی
γwānčīkyā به معنی"الزامی، نیاز"، بلخی -
γαοο به معنی"لازم بودن، باید"و...
"بررسی این ریشه در گویشهای ایرانی"
این واژه با اشکال:
( gi, ga, ji, oū, gū, gūā, gav, gavas, gost, gow, gast, ye, ge, gīäī, gās,...)در زبان های ایرانی دیده شده، که بیشتر آنها در گسترهی گویشها و زبانهای استانهای اصفهان، مرکزی و سمنان اند و در تمامی این زبانها این واژگان در معنی"خواستن"اند و مصدر محسوب میشوند.
صرف مصدر
gūwān در گویش تاتی وَفسی از استان مرکزی:
1.
میخواهم(īmargo)
میخواهی(īyargo)
میخواهد(īsargo)
میخواهیم(owānargo)
میخواهید(īyānargo)
میخواهند(īsānargo)
2.
خواستم(bīmgoā)
خواستی(bīgoā)
خواست(bīsgoā)
خواستیم(bowāngoā)
خواستید(bīyāngoā)
خواستند(bīsāngoā)
3.
میخواستم(īmargoā)
میخواستی(īrgoā)
میخواست(īsargoā)
میخواستیم(owānargoā)
میخواستید(īyānargoā)
میخواستند(īsānargoā)
4.
بخواهم(bīmgo)
بخواهی(bīgo)
بخواهد(bīsgo)
بخواهیم(bowāngo)
بخواهید(bīyāngo)
بخواهند(bīsāngo)
5.
خواستهبودم(bīmgoā vīm)
خواستهبودی(bīgoā vī)
خواستهبود(bīsgoā ve)
خواستهبودیم(bowāngoā vīām)
خواستهبودید(bīyāngoā vīā)
خواستهبودند(bīsāngoā vīnd)
6.
خواستهباشم(bīmgoā vūaym)
خواستهباشی(bīgoā vūay)
خواستهباشد(bīsgoā vūa)
خواستهباشیم(bowāngoā vūayām)
خواستهباشید(bīyāgoā vūayā)
خواستهباشند(bīsāngoā vūaynd)
7.
بخواه(bīgo)
بخواهید(bīyāngo)
نخواه(nīgo)
نخواهید(nīyāngo)
مخواه(nīgo)
مخواهید(nīyāngo)
و...
صرف مصدر
giyen در گویش راجی هنجن:
1.
میخواهم(a-m-gī)
میخواهی(a-d-gī)
میخواهد(a-š-gī)
میخواهیم(a-mun-gī)
میخواهید(a-dun-gī)
میخواهند(a-šun-gī)
2.
میخواستم(a-m-gā)
میخواستی(a-d-gā)
میخواست(a-š-gā)
میخواستیم(a-mun-gā)
میخواستید(
a-dun-gā)
میخواستند(
a-šun-gā)
و...
نمونههایی در گویش مُشکِنانی:
در این گویش مصدر"بایستن" از طریق "
gū,
gā" ساخته میشود
ماضی:
be-š-gā šoبایست میرفت
مضارع:
be-m-gū šoباید بروم
نمونههایی در گویش خوانساری:
میخواهم(
emgū)منفی
namegūمیخواهی(
edgū)منفی
nadegūمیخواهد(
ežgū)منفی
nažegūمیخواهیم(
emungū)منفی
namūnegūمیخواهید(
edūngū)منفی
nadūnegūمیخواهند(
ežūngū)منفی
nažūnegūدر خوانساری ایدون این مصدر معنی"بایستن" هم میدهد.
باید بخورم(
ba-m-gū-xort)
باید بخوری(
ba-d-gū-xort)
باید بخورد(
ba-ž-gū-xort)
باید بخوریم(
ba-mun-gū-xort)
باید بخورید(
ba-dūn-gū-xort)
باید بخورند(
ba-žūn-gū-xort)
منابع:
1.Etymological dictionary of the Iranian verb, johnny cheung
2.Etymological dictionary of the Proto-Germanic, guus kroonen
3.Etymological dictionary of the Latin and the other Italic languages
4.Dictionary of Manichaean Middle persian and parthian, Desmond Durkin-Meisterernst
۵.فرهنگ سغدی(سغدی-فارسی-انگلیسی)، بدرالزمان قریب
۶.گویش خوانساری، مرتضی اشرفی خوانساری
۷.گویش مشکنان، جمال صدری
۸.گویش راجی هنجن، ابوالحسن آقاربیع
۹.گویشور تاتی وَفسی، آقای علی بهراد
10.Etymological Dictionary of Greek, Lucien van Beek, Robert S.P.
@CRITICCHANNEL