شاید اصلا این همه امیدی که به درست شدن اوضاع دارم اشتباهه.
شاید همین امید داره مجبورم میکنه که همش دست و پا بزنم و واقعیتو قبول نکنم و واقعیت اینه که:"دیگه همه چی تمومه."
شاید نباید این همه امیدوار باشم و وقتی که تو اعماق تاریکی ام منتظر روشنایی باشم.
شاید امید داشتن وقتی که چیزی درست نمیشه اشتباهه.
شاید از امید داشتن و درست نشدن خستم.
شاید بهتر باشه جای امیدوار بودن و امید دادن واقعیتو قبول کنم.
شایدم دارم اشتباه میکنم...
شاید همین امید داره مجبورم میکنه که همش دست و پا بزنم و واقعیتو قبول نکنم و واقعیت اینه که:"دیگه همه چی تمومه."
شاید نباید این همه امیدوار باشم و وقتی که تو اعماق تاریکی ام منتظر روشنایی باشم.
شاید امید داشتن وقتی که چیزی درست نمیشه اشتباهه.
شاید از امید داشتن و درست نشدن خستم.
شاید بهتر باشه جای امیدوار بودن و امید دادن واقعیتو قبول کنم.
شایدم دارم اشتباه میکنم...