ساعت هشت صبحه. به محمد مرادی فکر میکنم و خوابم نمیبره. به محمد قبادلو فکر میکنم. به محمد بروغنی و به سید محمد حسینی. به اکبر غفاری. به همهی جانهای شریف که جنگیدند و هنوز میجنگند...
«اوه بئاتریس، یه روز وقتی همهچی تموم شد، ما چهطوری میخوایم در مورد اتفاقایی که برامون افتاده حرف بزنیم؟»
«اوه بئاتریس، یه روز وقتی همهچی تموم شد، ما چهطوری میخوایم در مورد اتفاقایی که برامون افتاده حرف بزنیم؟»