Forward from: Ad msih
از ماشین پیاده شوم و کلید و توی مغزی در گذاشتم و چرخوندم،خونه همونجوری نامرتب بود،اهمیتی ام نداشت برام.روی مبل نشستم به قاب عکس خورد شده نگاه کردم،روز عروسیمون بود!عروسی مخفیانه،،،حتی دوست نداشتم راجبش فکر کنم کارلی انقدر پست بود که زود منو از قلبش انداخت بیرون!دستی به موهام کشیدم و رفتم طبقه بالا...کمد و باز کردم،کارلی همه لباسامو برده بود به جز چندتا توی ساک گداشتمشون و گیتارمو برداشتم که گوشیم زنگ خورد
———————————————————————
جذاب ترین ف.ف تیلور 😻🔥
پارت های 🔞
عشق ممنوعه دوتا دختر 🔥🔞
عشقی که همه فک میکنن امکان پذیر نیست 🔞♥️
این داستان واقعیست 🔥🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEUg68VBrwDeYm6Png
———————————————————————
جذاب ترین ف.ف تیلور 😻🔥
پارت های 🔞
عشق ممنوعه دوتا دختر 🔥🔞
عشقی که همه فک میکنن امکان پذیر نیست 🔞♥️
این داستان واقعیست 🔥🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEUg68VBrwDeYm6Png