@Metal_Translate
This is not for me
I can’t persist or breathe that which poisons me
My angels are falling and I lie bare
Felled by the arrows of a different calling
Urging me to look, look the other way
Faith’s amiss and I’m astray
This was never meant for me so why would I stay?
این برای من نیست
نمیتوانم در مقابل آنچه که مرا مسموم میکند مقابله کنم یا آنرا نفس نکشم
فرشتگانم میافتند و عریان بر زمین آرمیدهام
با تیرهای احساسی متفاوت افتادهاند
وادارم میکنند تا جایی دیگر را نگاه کنم (نگاهم را بدزدم)
ایمان اشتباه شده است و من به بیراهه رفتهام
این وضعیت هیچگاه قرار نبود برای من باشد، پس چرا ماندهام؟
The winter once brought me this sorrow
Since everything seems to hurt
Just let me go...
زمستان، روزگاری این اندوه را برایم آورد
از آنجایی که همهچیز انگار مرا آزار میدهد
فقط مرا رها کن...
Got doubts enough to fill an emptiness, a void
I’m on the other side of life where I don’t belong
I threw myself in heaven’s arms
Wore my open wounds to see
You swore yourself to me
آنقدر شک دارم که میتوانم یک پوچی، یک خلا را پر کنم
در آن سوی زندگی هستم، جایی که به آنجا تعلق ندارم
خود را به آغوش بهشت پرتاب کردم
زخمهای بازم را پوشاندم تا ببینم
که خودت را برای من قسم دادی
So join my hands in search of truth
Please take the giant leap with me
This world is not for me
So why should I stay?
پس به دستانم، در جستجوی حقیقت بپیوند
لطفا قدم بزرگ را با من بردار
این دنیا برای من نیست
پس چرا باید بمانم؟
The winter once brought me this sorrow
Since everything seems to hurt
Just let me go...
I used to be stronger
I used to want this more
Is everything meant to hurt?
It won’t leave me alone
زمستان، زمانی این اندوه را برایم آورد
از آنجایی که همهچیز انگار مرا آزار میدهد
فقط مرا رها کن...
قبلا قویتر بودم
قبلا این وضعیت را بیشتر میخواستم
آیا همهچیز باید آزار بدهد؟
مرا تنها نخواهد گذاشت
Layer after layer I need to keep this hidden
Brick after brick buries it deeper and deeper
Leave it in the cold to be forgotten to grow old
لایه به لایه، باید این وضعیت را پنهان نگه دارم
آجر به آجر، این وضعیت را عمیق و عمیقتر دفن میکند
در سرما رهایش کن تا فراموش و پیر شود
(The winter once brought me this sorrow)
(Since everything seems to hurt)
(Just let me go...)
I used to be stronger, stronger
I used to want this more
Is everything meant to hurt?
Just let me go...
(زمستان، زمانی این اندوه را برایم آورد)
(از آنجایی که همهچیز انگار مرا آزار میدهد)
(فقط مرا رها کن...)
قبلا قویتر بودم
قبلا این وضعیت را بیشتر میخواستم
آیا همهچیز باید آزار بدهد؟
فقط مرا رها کن...
____________________
#Evergrey
#Astray
#The_Storm_Within
@Metal_Translate
This is not for me
I can’t persist or breathe that which poisons me
My angels are falling and I lie bare
Felled by the arrows of a different calling
Urging me to look, look the other way
Faith’s amiss and I’m astray
This was never meant for me so why would I stay?
این برای من نیست
نمیتوانم در مقابل آنچه که مرا مسموم میکند مقابله کنم یا آنرا نفس نکشم
فرشتگانم میافتند و عریان بر زمین آرمیدهام
با تیرهای احساسی متفاوت افتادهاند
وادارم میکنند تا جایی دیگر را نگاه کنم (نگاهم را بدزدم)
ایمان اشتباه شده است و من به بیراهه رفتهام
این وضعیت هیچگاه قرار نبود برای من باشد، پس چرا ماندهام؟
The winter once brought me this sorrow
Since everything seems to hurt
Just let me go...
زمستان، روزگاری این اندوه را برایم آورد
از آنجایی که همهچیز انگار مرا آزار میدهد
فقط مرا رها کن...
Got doubts enough to fill an emptiness, a void
I’m on the other side of life where I don’t belong
I threw myself in heaven’s arms
Wore my open wounds to see
You swore yourself to me
آنقدر شک دارم که میتوانم یک پوچی، یک خلا را پر کنم
در آن سوی زندگی هستم، جایی که به آنجا تعلق ندارم
خود را به آغوش بهشت پرتاب کردم
زخمهای بازم را پوشاندم تا ببینم
که خودت را برای من قسم دادی
So join my hands in search of truth
Please take the giant leap with me
This world is not for me
So why should I stay?
پس به دستانم، در جستجوی حقیقت بپیوند
لطفا قدم بزرگ را با من بردار
این دنیا برای من نیست
پس چرا باید بمانم؟
The winter once brought me this sorrow
Since everything seems to hurt
Just let me go...
I used to be stronger
I used to want this more
Is everything meant to hurt?
It won’t leave me alone
زمستان، زمانی این اندوه را برایم آورد
از آنجایی که همهچیز انگار مرا آزار میدهد
فقط مرا رها کن...
قبلا قویتر بودم
قبلا این وضعیت را بیشتر میخواستم
آیا همهچیز باید آزار بدهد؟
مرا تنها نخواهد گذاشت
Layer after layer I need to keep this hidden
Brick after brick buries it deeper and deeper
Leave it in the cold to be forgotten to grow old
لایه به لایه، باید این وضعیت را پنهان نگه دارم
آجر به آجر، این وضعیت را عمیق و عمیقتر دفن میکند
در سرما رهایش کن تا فراموش و پیر شود
(The winter once brought me this sorrow)
(Since everything seems to hurt)
(Just let me go...)
I used to be stronger, stronger
I used to want this more
Is everything meant to hurt?
Just let me go...
(زمستان، زمانی این اندوه را برایم آورد)
(از آنجایی که همهچیز انگار مرا آزار میدهد)
(فقط مرا رها کن...)
قبلا قویتر بودم
قبلا این وضعیت را بیشتر میخواستم
آیا همهچیز باید آزار بدهد؟
فقط مرا رها کن...
____________________
#Evergrey
#Astray
#The_Storm_Within
@Metal_Translate