Forward from: پل هایی برای زنان
نوشته اول: چرا آینده اعتراضات از اکنونیت آن مهمتر است
فرنگیس بیات
🔻هفته اخیر، اعتراضاتی در شهرهای کوچک و بزرگ ایران صورت گرفت که عدهای از آن با عنوان «تظاهرات کور»، «شورشهای دستکاریشده» یا «بازیهای خطرناک» نام بردند. عمده این موضعگیریها، حول چند محور بیان میشوند: محورهایی که استدلال میکند آنچه در شهرهای مختلف ایران میگذرد، فاقد وجاهتی برای تقویت و حمایت جدی است، زودگذر است و در نهایت نتیجهاش بهتر از انقلاب 57 نخواهد بود. کسانی که با تردید این رویدادها را دنبال میکنند، بعضا با بیانی سرزنشی و تبریجویانه، سکوت در مقابل وضعیت فعلی «ایران» را خیرخواهانهتر دریافتهاند.
🔻الف) عدهای خطر فروپاشی خونبار ایران یا همان تز «سوریهای شدن» ایران را نصبالعین خود کردهاند و بدون شناخت ویژگیهای خاص این دوره از اعتراضات، با تحمیل صفت «کور» سر و ته قضیه را هم آوردهاند. طیف وسیعی از موضعگیریهای درون حکومتی و غیرحکومتی [گاه با منشهای سیاسی کاملا آزاد] بر این نگرانی کاملاً بجا و در مواردی اغراقشده، تمرکز دارد. این عده این موضوع را در مورد ماهیت «بهار عربی» نادیده میگیرند که انقلابهای «شأن انسانی» که از تونس آغاز شد، تجربه جهانی و اسلوب خوانش از «انقلاب» را دچار چرخش پارادایمی جدیدی کرده است. به این معنی که نمیتوان تجربه اعتراضات و انقلابهای جدید را با معیارهایی که انقلابهای کلاسیک با آن قابل فهم بود، سنجید. از این رو، مقایسههای محض برای دستیابی به فهمی از شرایط به دشواری ره به جایی خواهد برد. این عده در واقع با چشم بستن به ویژگیهای جدید الگوهای بسیج افکار/عمل به کل منکر اصالت این حرکتها شدهاند. در حالی که نمیتوان با قاب گرفتن ویژگیهای انقلابهای رخداده و دوختن الگوی پیشتر تجربه شده بر قامت مجموعهای از رخدادهایی که در حال ثبت ویژگیهای خاص خود هستند، با بدبینی و سکوت از کنار آن گذشت و آنها را دست کم گرفت.
🔻در میان این گروه، در عین حال نوعی سرزنش معترضان بواسطه دادن شعارهایی که خواهان بازگشت نظام سلطنت بود، برجستگی ویژهای دارد. معترضان متهم به «ارتجاعی» بودن یا «کودک» بودن میشوند. در این میان بعضی از شهروندان دارای پایگاه طبقه متوسط، سرنوشت غمبار ملت سوریه را جلوی چشمان ما میگذارند و بدون اینکه از نقش ایران و بازی «عمق استراتژیک» در سوریه چیزی بگویند، [که قبلترها کمابیش از آن دفاع کرده بودند]، خرابیهای درعا و حلب را به ما یادآوری میکنند؛ بدون اینکه بگویند خشونتها را «اسد» با شکنجه کودکان «درعا» و برخورد زرهی با تظاهرات مسالمتآمیز مردم «حمص» شروع کرد. خطاب این نگرانی بجا، عوض اینکه نیروی نظامی، انتظامی و شبهنظامیان [دارندگان قوه قهریه] و البته بخشی از نیروهای اپوزیسیون طرفدار مسلح شدن یا نظامیگری باشد، مردم است.
🔻در واقع بجای اینکه این صداها، حداقل در موضعی اخلاقی در کنار مردم فرودست باستند و از حاکمیت بخواهند در مقابل جنبش تهیدستان و مطرودان اجتماعی مدارا به خرج دهد، در روندی معکوس، مردم را به سکوت و تحمل دعوت میکنند و در بدترین موضعگیریها صراحتا میگویند که در این هنگامه، نگران جایگاه و حافظ و مدافع منافع طبقاتیشان هستند و برای آن سخن میرانند. این گروههای حافظ منافع طبقه متوسط، با ترویج چنین گفتارهایی عملا جبههگیری این گروه علیه آن، این طبقه علیه آن طبقه را تشویق میکنند و به واقع از هماکنون بجای صدادار کردن خواستهایی که دیر یا زود باید تبدیل به صدای ملی بشود، جبهههای جدید خودی غیرخودی را این بار در میان مردم باز میکنند. این گروه بجای ترویج گفتارهایی برای محدود کردن برخوردهای صورتگرفته علیه مردم معترض، دلنگران ترازوی اقتدار کابینه روحانی در کلیت توازن قوایی هستند که دیگر هیچ نشانی از سیاست ندارد. 🔻ب)گروه دیگر با اتکا به آمار و ارقام رشد اقتصادی، ضریب جینی و مفهوم گمراهکننده قدرت خرید [متکی بر فقردرآمدی] سعی دارند بگویند، اوضاع بطور کلی در عرض چند سال گذشته بهبود بسیاری داشته است و مجموع این تظاهرات و رخدادها یک بازی یا چیزی در حد «نمایش» است. آمارسازیهای دولتها در ایران سابقه طولانی دارد و محل بحث نیست. اما همین بس که بنابر همین آمارهای نه چندان قابل اطمینان، دوازده میلیون نفر از مردم در ایران زیر خط فقر مطلق قرار دارند. طراح نقشه فقر ایران که همواره با انکار سیاستگذاران روبرو بوده است، با احتساب جمعیت ۷۷ میلیون نفری ایران، در سال ۱۳۹۳ تعداد ایرانیان زیر خط فقر را سی میلیون نفر، اعلام کرده است. گذشته از اینکه گروه تهیدستان در ایران هر روز دامنه جدیدی پیدا میکند و فقر نه یک مشکل «توسعه»ای بلکه تبدیل به وضعیتی اجتماعی، فراتر از شاخصهای طبقهساز و بین نسلی شده است....
http://bridgesforwomen.org/post/279
فرنگیس بیات
🔻هفته اخیر، اعتراضاتی در شهرهای کوچک و بزرگ ایران صورت گرفت که عدهای از آن با عنوان «تظاهرات کور»، «شورشهای دستکاریشده» یا «بازیهای خطرناک» نام بردند. عمده این موضعگیریها، حول چند محور بیان میشوند: محورهایی که استدلال میکند آنچه در شهرهای مختلف ایران میگذرد، فاقد وجاهتی برای تقویت و حمایت جدی است، زودگذر است و در نهایت نتیجهاش بهتر از انقلاب 57 نخواهد بود. کسانی که با تردید این رویدادها را دنبال میکنند، بعضا با بیانی سرزنشی و تبریجویانه، سکوت در مقابل وضعیت فعلی «ایران» را خیرخواهانهتر دریافتهاند.
🔻الف) عدهای خطر فروپاشی خونبار ایران یا همان تز «سوریهای شدن» ایران را نصبالعین خود کردهاند و بدون شناخت ویژگیهای خاص این دوره از اعتراضات، با تحمیل صفت «کور» سر و ته قضیه را هم آوردهاند. طیف وسیعی از موضعگیریهای درون حکومتی و غیرحکومتی [گاه با منشهای سیاسی کاملا آزاد] بر این نگرانی کاملاً بجا و در مواردی اغراقشده، تمرکز دارد. این عده این موضوع را در مورد ماهیت «بهار عربی» نادیده میگیرند که انقلابهای «شأن انسانی» که از تونس آغاز شد، تجربه جهانی و اسلوب خوانش از «انقلاب» را دچار چرخش پارادایمی جدیدی کرده است. به این معنی که نمیتوان تجربه اعتراضات و انقلابهای جدید را با معیارهایی که انقلابهای کلاسیک با آن قابل فهم بود، سنجید. از این رو، مقایسههای محض برای دستیابی به فهمی از شرایط به دشواری ره به جایی خواهد برد. این عده در واقع با چشم بستن به ویژگیهای جدید الگوهای بسیج افکار/عمل به کل منکر اصالت این حرکتها شدهاند. در حالی که نمیتوان با قاب گرفتن ویژگیهای انقلابهای رخداده و دوختن الگوی پیشتر تجربه شده بر قامت مجموعهای از رخدادهایی که در حال ثبت ویژگیهای خاص خود هستند، با بدبینی و سکوت از کنار آن گذشت و آنها را دست کم گرفت.
🔻در میان این گروه، در عین حال نوعی سرزنش معترضان بواسطه دادن شعارهایی که خواهان بازگشت نظام سلطنت بود، برجستگی ویژهای دارد. معترضان متهم به «ارتجاعی» بودن یا «کودک» بودن میشوند. در این میان بعضی از شهروندان دارای پایگاه طبقه متوسط، سرنوشت غمبار ملت سوریه را جلوی چشمان ما میگذارند و بدون اینکه از نقش ایران و بازی «عمق استراتژیک» در سوریه چیزی بگویند، [که قبلترها کمابیش از آن دفاع کرده بودند]، خرابیهای درعا و حلب را به ما یادآوری میکنند؛ بدون اینکه بگویند خشونتها را «اسد» با شکنجه کودکان «درعا» و برخورد زرهی با تظاهرات مسالمتآمیز مردم «حمص» شروع کرد. خطاب این نگرانی بجا، عوض اینکه نیروی نظامی، انتظامی و شبهنظامیان [دارندگان قوه قهریه] و البته بخشی از نیروهای اپوزیسیون طرفدار مسلح شدن یا نظامیگری باشد، مردم است.
🔻در واقع بجای اینکه این صداها، حداقل در موضعی اخلاقی در کنار مردم فرودست باستند و از حاکمیت بخواهند در مقابل جنبش تهیدستان و مطرودان اجتماعی مدارا به خرج دهد، در روندی معکوس، مردم را به سکوت و تحمل دعوت میکنند و در بدترین موضعگیریها صراحتا میگویند که در این هنگامه، نگران جایگاه و حافظ و مدافع منافع طبقاتیشان هستند و برای آن سخن میرانند. این گروههای حافظ منافع طبقه متوسط، با ترویج چنین گفتارهایی عملا جبههگیری این گروه علیه آن، این طبقه علیه آن طبقه را تشویق میکنند و به واقع از هماکنون بجای صدادار کردن خواستهایی که دیر یا زود باید تبدیل به صدای ملی بشود، جبهههای جدید خودی غیرخودی را این بار در میان مردم باز میکنند. این گروه بجای ترویج گفتارهایی برای محدود کردن برخوردهای صورتگرفته علیه مردم معترض، دلنگران ترازوی اقتدار کابینه روحانی در کلیت توازن قوایی هستند که دیگر هیچ نشانی از سیاست ندارد. 🔻ب)گروه دیگر با اتکا به آمار و ارقام رشد اقتصادی، ضریب جینی و مفهوم گمراهکننده قدرت خرید [متکی بر فقردرآمدی] سعی دارند بگویند، اوضاع بطور کلی در عرض چند سال گذشته بهبود بسیاری داشته است و مجموع این تظاهرات و رخدادها یک بازی یا چیزی در حد «نمایش» است. آمارسازیهای دولتها در ایران سابقه طولانی دارد و محل بحث نیست. اما همین بس که بنابر همین آمارهای نه چندان قابل اطمینان، دوازده میلیون نفر از مردم در ایران زیر خط فقر مطلق قرار دارند. طراح نقشه فقر ایران که همواره با انکار سیاستگذاران روبرو بوده است، با احتساب جمعیت ۷۷ میلیون نفری ایران، در سال ۱۳۹۳ تعداد ایرانیان زیر خط فقر را سی میلیون نفر، اعلام کرده است. گذشته از اینکه گروه تهیدستان در ایران هر روز دامنه جدیدی پیدا میکند و فقر نه یک مشکل «توسعه»ای بلکه تبدیل به وضعیتی اجتماعی، فراتر از شاخصهای طبقهساز و بین نسلی شده است....
http://bridgesforwomen.org/post/279