♥️💋
در فکر توام وقتی که
روشنایی دلچسب خورشید
می تابد از دریا ،
در فکر تو وقتی سوسوی رنگ پریده ی ماه
درخت را هاشور میزند
میبینمت وقتی که بر قله ی دور دست
نقاب میزند غبار ،
در عمیق ترین شب ، وقتی بر پل باریک
خودش را میبازد آواره ای ...
صدایت را میشنوم
وقتی که موج های عصبی
میدرخشند در دل محشر طوفانی ،
در بیشه ی آرام معمولا
قدم میزنم که گوش بدهم
وقتی ساکت است همه چیز ،
من با توام ، هر قدر هم دور باشی
نزدیک احساست میکنم
خورشید پایین می رود ،
سر میزند ستاره ی عروب به زودی
یعنی که تو این جا بودی !
آه ، چه کسی می آورد اوقات سرخوش را
روزهای درخشان اولین عشق شیرین
چه کسی می تواند باز گرداند
حتا یک ساعت از آن ایام مقدس را...
ولفگانگ ون گوته
در فکر توام وقتی که
روشنایی دلچسب خورشید
می تابد از دریا ،
در فکر تو وقتی سوسوی رنگ پریده ی ماه
درخت را هاشور میزند
میبینمت وقتی که بر قله ی دور دست
نقاب میزند غبار ،
در عمیق ترین شب ، وقتی بر پل باریک
خودش را میبازد آواره ای ...
صدایت را میشنوم
وقتی که موج های عصبی
میدرخشند در دل محشر طوفانی ،
در بیشه ی آرام معمولا
قدم میزنم که گوش بدهم
وقتی ساکت است همه چیز ،
من با توام ، هر قدر هم دور باشی
نزدیک احساست میکنم
خورشید پایین می رود ،
سر میزند ستاره ی عروب به زودی
یعنی که تو این جا بودی !
آه ، چه کسی می آورد اوقات سرخوش را
روزهای درخشان اولین عشق شیرین
چه کسی می تواند باز گرداند
حتا یک ساعت از آن ایام مقدس را...
ولفگانگ ون گوته
مست عــــــــــــــشق