دستی به جلد دفترچه کهنه اش میکشد و آن را در جیب پالتویش میگذارد ، قطعا چهره اش چیزی از درون خسته اش نم پس نداده بود
مانند همیشه ، اما خودش میدانست که چه اه جگر سوزی در دل خود کشیده
سال ها بود که تنها همدمش همین دفترچه قدیمی از گوشه ترین بخش کمد مادر بود
همانی که در کودکی و نوجوانی درونش را به آتش میانداخت تا آسه آسه به سمتش برود
به گوشه ای بخزد و ساعت ها با خواندن خاطرات مادر طی کند
راستی چرا ؟
مگر چه داشت این دفترچه سرخ رنگ که بعد این همه سال
با وجود صاحب پژمرده و به خاک سپرده اش باز هم شور زندگی میداد
انگار روح کودکانه مادر که تا دم رفتن هم زنده بود در پیچ و تاب جملات تلخ و شیرین میچرخید میکرد
هنوز هم زنده بود
مانند گذشته ناخن های رنگیش را به رخ میکشید
مانند گذشته قهقهه کنان بدون ترس از حرف همان مردم میخواند و میرقصید
همان مادری که پدر برای تک تک خنده های ترش و آن رژ همیشه قرمزش جان میداد
با ذوق و شوق از کتاب های خوانده و نخوانده اش میگفت
کمی که مینشستی از پاییز میگفت
از بهار میگفت
از عاشقی هایش میگفت
صحبت هایش دلت را جوری گرم میکرد که انگار نه انگار در دل زمستان سرد هستی
هنوز هم زنده بود
شاید زنده تر از تمام آدم هایی که میگفتند او رفته
زنده بودن و زندگی کردنش را به رخ میکشید
مانند همیشه ، اما خودش میدانست که چه اه جگر سوزی در دل خود کشیده
سال ها بود که تنها همدمش همین دفترچه قدیمی از گوشه ترین بخش کمد مادر بود
همانی که در کودکی و نوجوانی درونش را به آتش میانداخت تا آسه آسه به سمتش برود
به گوشه ای بخزد و ساعت ها با خواندن خاطرات مادر طی کند
راستی چرا ؟
مگر چه داشت این دفترچه سرخ رنگ که بعد این همه سال
با وجود صاحب پژمرده و به خاک سپرده اش باز هم شور زندگی میداد
انگار روح کودکانه مادر که تا دم رفتن هم زنده بود در پیچ و تاب جملات تلخ و شیرین میچرخید میکرد
هنوز هم زنده بود
مانند گذشته ناخن های رنگیش را به رخ میکشید
مانند گذشته قهقهه کنان بدون ترس از حرف همان مردم میخواند و میرقصید
همان مادری که پدر برای تک تک خنده های ترش و آن رژ همیشه قرمزش جان میداد
با ذوق و شوق از کتاب های خوانده و نخوانده اش میگفت
کمی که مینشستی از پاییز میگفت
از بهار میگفت
از عاشقی هایش میگفت
صحبت هایش دلت را جوری گرم میکرد که انگار نه انگار در دل زمستان سرد هستی
هنوز هم زنده بود
شاید زنده تر از تمام آدم هایی که میگفتند او رفته
زنده بودن و زندگی کردنش را به رخ میکشید