Aurora


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

https://t.me/BiChatBot?start=sc-209651-x3Dglqs :)

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter




Forward from: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
آدم وقتی توسط کسی دوست داشته‌ می‌شود، از خودش بیشتر مراقبت می‌کند، به سلامتی‌اش بیشتر اهمیت می‌دهد و دنیا و اتفاقات و آدم‌ها را، قشنگ‌تر می‌بیند.
آدم وقتی توسط کسی دوست داشته می‌شود، جهان برایش روشن‌تر و هدف‌هایش دست یافتنی‌تر و مقصدها، نزدیک‌تر و انگیزه‌هایش برای صعود، بیشتر می‌شوند.
فرقی نمی‌کند توسط چه کسی و چقدر عمیق؛
"دوست داشته شدن" شیرین‌ترین و امیدبخش‌ترین احساسی‌ست که یک انسان طی زیستن، تجربه می‌کند.
دوست داشته شدن، مسئولیت آدمی را در قبال احوال و اوضاع و سلامتی‌اش بیشتر می‌کند و این، لازمه‌ی ارتقای کیفیت حیات انسان‌هاست.
هر انسانی نیاز دارد بیش از این‌که دوست بدارد، دوست داشته‌شود.








Forward from: من
گردونه‌ی هستی تنها آن چیزی را می‌تواند به آدم بدهد که در هشیاری اوست.
_ای‌کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می‌دانستم






امروز خیلی همه چی قشنگ بود
من صبح اصلاً حالم خوب نبود اصلنم دلم نمیخواست که حالم خوب باشه با یه اخم خیلی بزرگ و یه چهره ی عبوس رفتم تو کلاس و آروم سلام کردم و بر عکس همیشه که وسط کلاس میشینم و کلی داد و بیداد میکنم یه گوشه نشستم.
اما همون اول کاری بچه ها کلی منو خندوندن بعدش یه جمله ی خیلی ساده رو آروم در گوش دوستم گفتم مبنی بر اینکه‌ چقدر خوشحالم که هممون بالاخره یکی از سخت ترین مبحث های ادبیاتِ انسانی رو یاد گرفتیم و استادمون شنید و یه چند لحظه مکث کرد و یهو گفت :
که تو قطعاً آدم موفقی میشی چون موفقیت رو برای همه میخوای بعد آرمیتا گفت ستایش و رو میگین قطعاً همین طور یا یه چیزی توی همین مایه ها و من آنقدر این دو تا جمله ی ساده به دلم چسبید که تا همین الانم که دارم در موردش حرف میزنم نمیتونم لبخندمو و جمع کنم.
بعدش اومدم خونه و دیدم که مامانبزرگم برام سوغاتی یه آیینه ی قشنگ آورده و وقتی باهاش حرف زدم گفت:
فقط برای تو آیینه خریدم که بتونی چشمای خوشگلتو توش ببینی و قدر خودتو بدونی و منو یه قدم به خوشحالی نزدیک تر کرد.
بعدش اومدم تلگرام و دیدم هستی برام کلی عکس و شعر قشنگ فرستاده و گفته که به نظرش اینا وایب منو میدن که همشونو به نوبت حتما‌ میزارم اینجا که ببینین(پیام بالاییم از طرف هستیه)
در نهایت میخوام بگم که امروز اصلاً نمیخواستم آدم خوشحالی باشم اما اتفاقای خیلی کوچیک و ساده اما پیش بینی نشده ای برام رقم خورد امروز که نتونستم گارد ناراحتی و عصبانی بودنم رو حفظ کنم و نتیجتاً الان خیلی خوشحالم و امروز روز قشنگی بود برام و مثل همیشه تصمیم دارم منم اگه بتونم با جمله های خیلی ساده دوستا و اطرافیانم رو خوشحال کنم چون نمیخوام این چرخه ی قشنگی که شروع شده رو متوقفش کنم.

مثل همیشه ممنونم که منو میخونین🤍
_۲۶ مرداد ماه ۱۴۰۱


بوی شب بو
و لمس جنگلی بر فراز باد
دست های لطیفش
که انگشتانم را
نگه داشته بودند
سایه های بنفش نقش بسته بر روحش
آزادی چشم هایی که دیدشان به دنیا
و دیدنشان در دنیا
زیبا بود


در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید،
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
 یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیین عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم:‌ حذر از عشق؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

شعر کوچه از فریدون مشیری

پ.ن چون که دوستش داشتین🤍


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.


Forward from: "Momento" (1401)


انسان سقوط نمی‌کند مگر از طرفی که به آن تکیه داده است.




Forward from: asthetic love'
به آغوشی گرم و طولانی نیاز دارم.


Forward from: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
دلشوره ما بود ، دل آرام جهان شد .


Forward from: "Sanaz"
Aurora🧡
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
https://t.me/MeinFavoriten



19 last posts shown.

104

subscribers
Channel statistics