دقیقاا پارسال بود ك رفتیم مشهد و اینا رو گرفتم.
تا دقیقاا میشه گفت یکي دو ماه پیش همشونو داشتم و همه چي اوک بود.
ولي از وقتي زنجیر تو گردنم پوکید و پاره شد، دارم روز شماري میکنم برم مشهد باز بگیرم.
و انگار ي جورایي زنجیر شانسم بود.
یعني شاید باورتون نشه وقتي ب یکي قرض دادم این گردنبندو شب چند بار بیدار شدم دست میزدم ب گردنم میدیدم نیست،
حس کمبود داشتم انگار؛
واسه همین ب نظرم بعضي وقتا آدم ب چیزاي کوچیك و حتي ارزون قیمتم حس مالکیت داره !
تا دقیقاا میشه گفت یکي دو ماه پیش همشونو داشتم و همه چي اوک بود.
ولي از وقتي زنجیر تو گردنم پوکید و پاره شد، دارم روز شماري میکنم برم مشهد باز بگیرم.
و انگار ي جورایي زنجیر شانسم بود.
یعني شاید باورتون نشه وقتي ب یکي قرض دادم این گردنبندو شب چند بار بیدار شدم دست میزدم ب گردنم میدیدم نیست،
حس کمبود داشتم انگار؛
واسه همین ب نظرم بعضي وقتا آدم ب چیزاي کوچیك و حتي ارزون قیمتم حس مالکیت داره !