روزی روزگاری دخترکی کبریت فروش سبد پر از انیمه و مانگای هنتایش را برداشت ، شنل قرمزش را به سر کرد و کفش های پاشنه بلندش را پوشید تا از دست نامادریه بدجنسش فرار کند
کاناده:هوووی یه لحظه استپ بزن داری چیکار میکنی؟ 😑
رز: دارم بنر درست میکنم دیگه 😐
میکاسا: داری پنیرارو تو ماستا میریزی😑
فوفو: موافقم 👌🏻😐
ارتین: اون قیمه تو ماسته نه پنیر 😐
سلنا: بزارین خلاقیتشو بروز بده چیکارش دارین 😐
ادامه
دخترک داشت فرار میکرد که ناگهان یک گرگ جلویش ظاهر شد
گرگ: تو سبدت چی داری دختر کبریت فروش😀
دخترک بدبخ: هیچی فقط انیمه ی هنتای🤧
گرگ: مگه تو دختر کبریت فروش نیستی 😐
دخترک: چرا ولی کبریت جواب نداد رفتم تو کار هنتای میگن خوب میگیره
گرگ: که اینطور میگم یائویی نداری🙄🤨
دخترک: اگه بهت بدم ولم میکنی🤨
گرگ: اره ولت می کنم😊
* دخترک یک فلش پر از یوری را به سمت گرگ پرت میکند
دخترک: همه پوشه هاشو خوب بگرد☺️
گرگ فوندانشی: باشه 😊
*دخترک همچنان راهش را پیش گرفت که ناگهان در راه یک پیرزن را دید
دختر: تو کی هستی؟
پیرزن: یه پیرزنم👌🏻😐
دخترک: منم یه دخترم👌🏻😐
هردو: خوشبختم
دختر:ننه کمک نمیخوای؟
پیرزن: چرا اتفاقا کیفمو برام میبری عوضش بهت یه لوبیای جادویی میدم میتونی ازش بالا بری و کنسرو لوبیا برداری
مرو: استپ استپ خواهشا استپ این دیگه داره خیلی پرت میشه تمومش کنین تا یو رو دار نزدم
یو: به منه بیگناه چیکار دارین😐مگه من چیکار کردم🤧
نیما:حالا بزار ببینیم تهش چی میشه
مرو: باشه😐
دختر: برو عممو خر کن😐 این کلکا قدیمی شده
پیرزن: نه جان تو حالا میبینی
*پیرزن لوبیا را به دست دخترک میدهد
پیرزن: حالا بکارش من میرم تا یه ساعت دیگه در میاد بیا این چراغ جادو رم بگیر اگه مشکلی برات پیش اومد تکونش بده
دخترک: باشه ولی در نیومد میام جرت میدما😐
پیرزن: اوکی اوکی عصبی نشو در میاد نکن اینکارارو تهش شوهر گیرت نمیاد اسمت چی بود؟
دخترک: دختر کبریت فروش
پیرزن: مگه قرار نبود جک باشی؟
دخترک: نیت مهمه ظاهر مهم نیست
*بعد یه ساعت
دختر: چرا این کوفتی در نمیاد؟
*ناگهان لوبیا در میاید
دخترک: ایول پیری راست میگفت
*از لوبیا بالا میرود
دختر: اینجا که کوفتم نداره😐
دختر: عه اونور مهمونیه حالا چیکار کنم لباس ندارم. آها اون چراغ جادو
*آن را تکان میدهد و ناگهان یک پیرزن دیگر ظاهر میشود
دختر: عه تو همون پیرزن لوبیایی هستی🤨؟
پیرزن۲: نه من خواهرشم سه تا آرزو کن بر آوردش میکنم
دختر: لباس میخوام یه لباس خیلی خوشگل جنسش حریر باشه
پیرزن۲: هر سه تا بر آورده شد
دختر: وات من فقط یکی گفتم که😐
پیرزن۲: لباس لباس حریر و خوشگل☺️
دختر:😐
*وارد مهمانی میشود و روی یک صندلی می نشیند
* ناگهان یک فرد خوشتیپ به سمتش می اید
فرد خوشتیپ: با من میرقصید بانو؟
دخترک: آمم دستانو ضدعفونی کردی؟ با ژل متول؟
خوشتیپ:اره
دختر:پس باش
* در حال رقص با یکدیگر
* ناگهان صدای ناقوس ساعت ۱۲شب به صدا در می آید
دختر: اووووه ببخشید من باید برم
خوشتیپه: وایستا هنوز زوده فیلم نگاه نکردیم
دختر: ننم کلمو میکنه خدافظ
خوشتیپ:یکم دیگه بمون
*کفش دختر روی پله ها جا میماند
خوشتیپ: من الان با این لنگه کفش چیکار کنم
رز:چمدونم یه غلطی بکن دیگه
خوشتیپ:حداقل اسمتو بهم بگو🤧
*دختر رفته است
هارو: رز ساننن دارین چیکار میکنییین😐
میدنایت:دارن بنر درست میکنن
ارتین: اره ولی در اصل داره داستان میگه
سلنا: به این خوبی ☺️
مهفام: اصلا مفهوم این داستان چیه؟
رز: مشخصه دیگه☺️
عضو چنل کالرد انیمه بشید☺️🙂
ادمین ها: خیلی مشخصه
رز: خب دوستان عزیز امیدوارم از این داستان این نکته ی بزرگ رو کشف کرده باشید و عضو چنل کالرد انیمه بشید🤧☺️
چنلی پر از سرگرمی های ناب
پست هایی جامه دران
و ادپین هایی استثنایی
همه ی ادمین ها:بباید و به ما بپیوندید
کالرد انیمه
برای من
برای تو برای همه
✨
@anime_rangi_2 ✨جوین