💠 حکایت آموزنده از لقمان حکیم!
▫️روزی لقمان به فرزندش گفت:
«از فردا یک کیسه با خودت بیاور و به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید، در آن پیاز قرار بده!»
➖روز بعد فرزند همین کار را انجام داد!
▫️لقمان گفت:
«هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن!»
➖فرزنش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت میکند.
▫️لقمان پاسخ داد:
«این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری؛ این کینه، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد...!»
▫️روزی لقمان به فرزندش گفت:
«از فردا یک کیسه با خودت بیاور و به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید، در آن پیاز قرار بده!»
➖روز بعد فرزند همین کار را انجام داد!
▫️لقمان گفت:
«هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن!»
➖فرزنش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت میکند.
▫️لقمان پاسخ داد:
«این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه داری؛ این کینه، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد...!»