پدرش، بسیار متموّل بود و ثروتمند؛ آبادِ آباد! از آنها که دیگر بینیازند از مالاندوزی. جدای از این، گنجی داشت که از اجداد ساداتش بهارث برده بود و مانند دیدگانش از آن مراقبت میکرد: چند تارِ مویِ پیغمبر!
آفتاب عمر پدر که غروب کرد، این ثروت هنگفت ماند و آن چند تار مو، که قرار بود بین او و برادرش تقسیم شود. او اما دلش تاب نیاورد؛ به برادرش گفت: «تمام اموال برای تو، تمام موها برای من!» ثروت، هنگفت بود و پیشنهاد، وسوسهانگیز؛ و البته که برادرش نیز پذیرفت.
تمام داراییِ پدر سهم برادر شد و او ماند و چند تارِ مو، که برایش از تمام دنیا ارزشمندتر بود؛ آنقدر که بهخاطر همین تصمیم، تا آخر عمر در فقر و تهیدستی روزگار گذرانید!
عاقبت وقتی «پیری رسید و فصل جوانی دگر گذشت»، وصیت کرد که موهای #رسول_خدا را در چشمانم بگذارید و با من دفن کنید!
اکنون مزار او که به «سیّدِ چشممویی» مشهور است، در وادیالسّلامِ #شیراز زیارتگاه اولیای خداست.
▪️چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشهزار شود تربتم چو درگذرم...▪️
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حکایت #تاریخ #سید_چشم_مویی #مناسبتی #عشق
☑️ @Mosawwadeh
آفتاب عمر پدر که غروب کرد، این ثروت هنگفت ماند و آن چند تار مو، که قرار بود بین او و برادرش تقسیم شود. او اما دلش تاب نیاورد؛ به برادرش گفت: «تمام اموال برای تو، تمام موها برای من!» ثروت، هنگفت بود و پیشنهاد، وسوسهانگیز؛ و البته که برادرش نیز پذیرفت.
تمام داراییِ پدر سهم برادر شد و او ماند و چند تارِ مو، که برایش از تمام دنیا ارزشمندتر بود؛ آنقدر که بهخاطر همین تصمیم، تا آخر عمر در فقر و تهیدستی روزگار گذرانید!
عاقبت وقتی «پیری رسید و فصل جوانی دگر گذشت»، وصیت کرد که موهای #رسول_خدا را در چشمانم بگذارید و با من دفن کنید!
اکنون مزار او که به «سیّدِ چشممویی» مشهور است، در وادیالسّلامِ #شیراز زیارتگاه اولیای خداست.
▪️چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشهزار شود تربتم چو درگذرم...▪️
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حکایت #تاریخ #سید_چشم_مویی #مناسبتی #عشق
☑️ @Mosawwadeh