حرف میزدم...
با خودم...
فارغ از دنیا...
از خود بی خودم...
میخندد عابری بر حال من...
کس نداند و نبیند که تویی همراه من...
با خیالت حرف های زیادی گفته ام...
آسمان و ریسمان را من به هم بافته ام...
خوب شد نیستی...
خوب شد از حال من بیخبری...
با خیالت زندگی کردن راحت تر است...
با خودم...
فارغ از دنیا...
از خود بی خودم...
میخندد عابری بر حال من...
کس نداند و نبیند که تویی همراه من...
با خیالت حرف های زیادی گفته ام...
آسمان و ریسمان را من به هم بافته ام...
خوب شد نیستی...
خوب شد از حال من بیخبری...
با خیالت زندگی کردن راحت تر است...