🔴 با چالش چهارماهه پارتنرم برگشت و گفت میدونم اگر با تو نباشم یک روز پشیمون میشم، وقتی روی سایههام کار کردم، همون کسی که از ازدواج میترسید، ازم درخواست کرد باهم زندگی کنیم و در مورد ازدواج تصمیم بگیریم.. یک آپارتمان ۶ طبقه و ماشین به نامم شد.. خانواده پارتنرم منو خیلی دوست دارن با عزت و احترام باهام رفتار میکنن، کلی ازشون هدیه و طلا دریافت کردم.. با دوره اقتدار زنانگی ریزش موهام برطرف شد.. با دوره فراوانی مطلق اونقدر دستاورد دارم که قابل شمارش نیست..
🔺از سال ۱۴۰۱ زندگی سالمی شدم.. با یک جدایی تلخ شروع شد.. خیلی پرفشار روی خودم کار کردم حدود ۵ ماه.. حتی کار و ورزشمو تعطیل کردم و تصمیم جدیدی گرفتم.. از خودم پرسیدم آیا من واقعا میخوام این کار یا این ورزش رو انجام بدم؟
🔺اول از جزیره گنج شروع کردم، بعد جدایی تا تعالی.. بالاخره پکیجهای دیگه رو هم خریداری کردم.. از ۸ صبح تا ۱۲ شب فقط دوره گوش میدادم و مینوشتم.. به دلیل سایههام و جدایی پدر و مادرم توی بچگیم و ترسی که از رها شدن در من بود، میچسبیم به پارتنرم و کنترلگر بودم.. از خدا خواستم مسئولیت زندگیمو بپذیرم و دیگه کنترلش نکنم.. وقتی کامپلکس بالا میاد که بخوام یکیو کنترل کنم، سعی میکنم این حس رو کنترل کنم.. با جملات تاکیدی.. روی عزت نفسم کار کردم..
🔺الان همون کسی که رفته بود برگشت و پیشنهاد داد باهم زندگی کنیم، الان توی یک خونه داریم باهم زندگی میکنیم.. از ماهها قبل حس کرده بودم که خدا قراره به من یک خونهای رو بده.. دستاوردهای زیادی دارم.. آدما حتی توی خیابون بهم میگن چقدر زیبایی.. چون خودمو لایق زیبایی و محبت و نعمت میدونم..
🔺وقتی سایهها و ترسها و عقدههامو دیدم پارتنرم که ترس از ازدواج داشت، گفت تو لایق این هستی که باهات زندگی کنم، اگر غیر از این باشه یک روز خیلی پشیمون میشم، قدر منو دونست گفت آشتی کنیم باهم زندگی کنیم و بعد اگر هردومون خواستیم ازدواج کنیم..
خیلی عزت و احترام دریافت میکنم..
🔺۶ طبقه ساختمون به اسم من شد، ماشین به اسم من شد.. خانواده پارتنرم با عزت و احترام بامن رفتار میکنن، به خاطر من لوازم خونه رو عوض کردن، برام کادو میخرن طلا هدیه میدن.. احترامی که دوستام بهم میذارن.. قدردان همه اینا هستم..
🔺از وقتی که اقتدار زنانگی رو گرفتم خیلی چیزها عوض شد.. ریزش موهام برطرف شد.. متوجه طرد زنانگیم شدم و سعی میکنم اصلاحش کنم..
واقعا آگاهی حیاتبخشه..
🔺با دوره فراوانی مطلق خیلی زیاد دستاورد دارم اونقدر که نمیتونم بشمارمشون.. دستای خدا رو توی زندگیم میبینم.. توی چالشها آرومم..
🔺از سال ۱۴۰۱ زندگی سالمی شدم.. با یک جدایی تلخ شروع شد.. خیلی پرفشار روی خودم کار کردم حدود ۵ ماه.. حتی کار و ورزشمو تعطیل کردم و تصمیم جدیدی گرفتم.. از خودم پرسیدم آیا من واقعا میخوام این کار یا این ورزش رو انجام بدم؟
🔺اول از جزیره گنج شروع کردم، بعد جدایی تا تعالی.. بالاخره پکیجهای دیگه رو هم خریداری کردم.. از ۸ صبح تا ۱۲ شب فقط دوره گوش میدادم و مینوشتم.. به دلیل سایههام و جدایی پدر و مادرم توی بچگیم و ترسی که از رها شدن در من بود، میچسبیم به پارتنرم و کنترلگر بودم.. از خدا خواستم مسئولیت زندگیمو بپذیرم و دیگه کنترلش نکنم.. وقتی کامپلکس بالا میاد که بخوام یکیو کنترل کنم، سعی میکنم این حس رو کنترل کنم.. با جملات تاکیدی.. روی عزت نفسم کار کردم..
🔺الان همون کسی که رفته بود برگشت و پیشنهاد داد باهم زندگی کنیم، الان توی یک خونه داریم باهم زندگی میکنیم.. از ماهها قبل حس کرده بودم که خدا قراره به من یک خونهای رو بده.. دستاوردهای زیادی دارم.. آدما حتی توی خیابون بهم میگن چقدر زیبایی.. چون خودمو لایق زیبایی و محبت و نعمت میدونم..
🔺وقتی سایهها و ترسها و عقدههامو دیدم پارتنرم که ترس از ازدواج داشت، گفت تو لایق این هستی که باهات زندگی کنم، اگر غیر از این باشه یک روز خیلی پشیمون میشم، قدر منو دونست گفت آشتی کنیم باهم زندگی کنیم و بعد اگر هردومون خواستیم ازدواج کنیم..
خیلی عزت و احترام دریافت میکنم..
🔺۶ طبقه ساختمون به اسم من شد، ماشین به اسم من شد.. خانواده پارتنرم با عزت و احترام بامن رفتار میکنن، به خاطر من لوازم خونه رو عوض کردن، برام کادو میخرن طلا هدیه میدن.. احترامی که دوستام بهم میذارن.. قدردان همه اینا هستم..
🔺از وقتی که اقتدار زنانگی رو گرفتم خیلی چیزها عوض شد.. ریزش موهام برطرف شد.. متوجه طرد زنانگیم شدم و سعی میکنم اصلاحش کنم..
واقعا آگاهی حیاتبخشه..
🔺با دوره فراوانی مطلق خیلی زیاد دستاورد دارم اونقدر که نمیتونم بشمارمشون.. دستای خدا رو توی زندگیم میبینم.. توی چالشها آرومم..