Forward from: Anarchonomy
دوران ما دوران اینفلوعنسرهاست، که معمولا سعی دارند چیزی به ما بفروشند. وقتی خوب فروختند، ازشون انتظار میره که کارهای بزرگتری هم بکنند. مثلا لایف استایل ما رو هم تحت تأثیر قرار بدن. و حتی بزرگتر ازون: برداشت ما از رویدادهای اطرافمون رو هم تحت تأثیر قرار بدن. اما اونجوری که ازشون توقع میره پیش نمیره. نه فقط اینکه باید به چه کسی رأی داد، نفوذ چندانی نمیکنه، بلکه حرفهای عمیقشون هم مورد توجه قرار نمیگیره.
خود اینفلوعنس داشتن خیلی قدیمیه و اصلش به فیلسوفها برمیگرده. صفحه ویکیپدیا هر متفکری رو باز کنید، پایین مشخصات زیستی، یه لیست از کسانی هست که روش اثر گذاشتن، مثل ارسطو و کانت (ارسطو تو لیست بیشتر متفکرها هست، چون بشر رو تحت تأثیر قرار داد)، و یه لیست از کسانی که روشون اثر گذاشته. اینکه اینفلوعنس در بین فیلسوفها انقدر جدیه، ولی در بین اینفلوعنسرها جدی نیست، به دلیل اینه که اینفلوعنسرهای مدرن سطحیان و فقط بدنشون خوبه؟
نه. دلیلش لزوما این نیست. میشه بدن خوبی داشت و حرف حساب هم زد. و همه فیلسوفها هم حرف حساب نمیزنند.
دلیلش اینه که زندگی اینفلوعنسر دیده میشه، ولی زندگی فیلسوف دیده نمیشه، و این خاصیت متنه. وقتی داری نوشته کسی رو میخونی، خودش رو نمیبینی. و چون خودش نیست، حرفش رو جدا از خودش میخونی. مردم نمیتونند حرف عمیق رو از کسی بپذیرند که دارند میبینند یک زندگی پیش پا افتاده مثل بقیه آدمها داره. که اعصابش خورد میشه ازینکه در قابلمه رو دیر برداشت و چیزی که گذاشته بود بجوشه سر رفت، و یادش میره لباسهای چرکش رو بندازه ماشین. اینها هیچ ربطی به حرف عمیقی که میزنه ندارند، اما ذهن مردم نمیتونه از هم تفکیکشون کنه. ما دوست داریم کسی که حرف عمیق میزنه، یک انسان پرفکت باشه. و هیچوقت نیست.
خود اینفلوعنس داشتن خیلی قدیمیه و اصلش به فیلسوفها برمیگرده. صفحه ویکیپدیا هر متفکری رو باز کنید، پایین مشخصات زیستی، یه لیست از کسانی هست که روش اثر گذاشتن، مثل ارسطو و کانت (ارسطو تو لیست بیشتر متفکرها هست، چون بشر رو تحت تأثیر قرار داد)، و یه لیست از کسانی که روشون اثر گذاشته. اینکه اینفلوعنس در بین فیلسوفها انقدر جدیه، ولی در بین اینفلوعنسرها جدی نیست، به دلیل اینه که اینفلوعنسرهای مدرن سطحیان و فقط بدنشون خوبه؟
نه. دلیلش لزوما این نیست. میشه بدن خوبی داشت و حرف حساب هم زد. و همه فیلسوفها هم حرف حساب نمیزنند.
دلیلش اینه که زندگی اینفلوعنسر دیده میشه، ولی زندگی فیلسوف دیده نمیشه، و این خاصیت متنه. وقتی داری نوشته کسی رو میخونی، خودش رو نمیبینی. و چون خودش نیست، حرفش رو جدا از خودش میخونی. مردم نمیتونند حرف عمیق رو از کسی بپذیرند که دارند میبینند یک زندگی پیش پا افتاده مثل بقیه آدمها داره. که اعصابش خورد میشه ازینکه در قابلمه رو دیر برداشت و چیزی که گذاشته بود بجوشه سر رفت، و یادش میره لباسهای چرکش رو بندازه ماشین. اینها هیچ ربطی به حرف عمیقی که میزنه ندارند، اما ذهن مردم نمیتونه از هم تفکیکشون کنه. ما دوست داریم کسی که حرف عمیق میزنه، یک انسان پرفکت باشه. و هیچوقت نیست.