𝐂𝐡𝐢𝐦𝐞𝐫𝐚


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


کیمرا.
istj.
im so roud.
인생은 매우 지루합니다.
t.me/HidenChat_bot?start=2014879482

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


فور کنید توی دیلیتون و بهم لیست دیلی‌های مورد علاقتون رو بدید.
دیلی خودتون رو هم با دقت می‌خونم.


☾︎ 🥂𝖢𝗁𝖺𝗅𝗅𝖾𝗇𝗀𝖾 ༄

این پیام رو فور کنید دیلیِ پابلیکتون و منم براساس وایبی که از خودتون و دیلیتون می‌گیرم یه متن یا سناریو براتون می‌نویسم، ممکنه یه هدر هم بهتون بدم.
(می‌تونه هر نوع موضوعی داشته باشه.)
🎐
لطفا اگه چنلتون دو سه تا پست داره، هیچ عکسی نداره و یا صرفا تمام محتوا چته، فور نکنید,

دیگه فور نکنید!
صبور باشید.




چه تصادفی...


Forward from: abysm
حس غرق شدن
غرق شدنی که با بقیه غرق شدن‌ها فرق داره چون اون تلاشی برای دست و پا زدن نمیکنه ولی حتی غرق هم نمیشه
انگار چیزی هست که نمیخواد بذاره غرق بشه
حس ناچارگی و تمام ضرباتی که خورده بود رو با وانمود به اهمیت ندادن می‌پوشوند و خیلی هم تو این کار موفق بود
دلش میخواست چیزی براش اهمیتی نداشته باشه چون معتقد بود بلاهایی که سرش اومدن و تجربه‌هایی که داشته براش کافین‌ و دیگه نمیخواست دوباره همه اون اتفاقات رو تجربه کنه، ولی هنوز هم هر از گاهی بعضی چیزها رو به یاد میاورد؛ چیزهایی که شاید دردناک بوده باشن و با فکر کردن بهشون به خودش میگفت "چقدر احمق بودی" ولی از طرفی هم با اینکه به زبون آوردنش براش سخت بود، تعدادی از اون خاطرات براش شیرین بودن و دلش میخواست بتونه دوباره توانایی تجربه‌شون‌ رو داشته باشه
ولی می‌ترسید.
@Nhting


Forward from: 𝖼𝗁𝖺𝗅𝗅𝖾𝗇𝗀𝖾𝗌 ˒
- و باز هم این دختر مزخرف.. کی میخواد اینجا رو ول کنه؟
لبخند روی لب‌های زیبایش را پررنگ تر کرد و همچنان بی‌اهمیت نسبت به حرف‌های همیشگی و بی‌ارزش ادم‌های حاضر در رستوران معروف شهر بریزبین، مشغول تکه کردن استیک نرم و لذیذش بود. همه اینگونه بودند که ان دختر شیطانی است و تنها کاری که درش خوب بود دردسر ساختن است. کاری نداشت که بقیه چه می‌گویند، از نظر خودش فقط داستان این بود که بقیه حتی ارزش نگاه کردن به من هم ندارند و به این صورت اگر کسی از حدش می‌گذشت بدجور با او در می‌افتاد. بگذارید مثالی برایتان بزنم؛ حدودا یک هفته پیش، وقتی داشت به ارامی ماشین پروشه تماما مشکی‌اش را در خیابان‌های شهر به این‌ور و ان‌ور می‌کشاند، پسری جوان که حدودا بیست و سه ساله می‌زد، صد راهش شد و به ظاهر موتور سنگینش که با رنگ سیاه و سفید نقاشی شده بود را دقیقا جلوی ماشین دخترک پارک کرد. در حالتی که لئورا داشت به ارامی حرکت می‌کرد و ناخواسته همچین اتفاقی افتاد. خلاصه بگویم؛ ان روز فک پسرک از دو طرف شکست و بخاطر ضربه‌های زیاد وارد شده به شکمش مجبور به جراحی معده شده بود، ناگفته نماند که دست و پاهایش هم کم اسیب ندیده بودند و این‌ها همه و همه فقط بخاطر یک چشمک زدن برای لئورا بخاطر مثلا کار خفنی که انجام داده است و راه ماشین دختر را بند اورده است. همانطور پسر همه‌ی این اسیب‌ها را دید و از روی ترس، رضایتی به پرداخت کردن دیه توسط دختر، نشان نداد. لئورا خوب به حسابش رسیده بود.
خندید و کیف چرم و مشکی‌اش را از روی میز برداشت و همانطور که نصف غذایش جا مانده بود به سمت میز دخترهای زیادی پرحرف رفت. روی میز خم شد و همانطور که با لبخند ارامی دقیقا به چشمانش نگاه می‌کرد لب زد: مراقب باش.. شاید یه موقع بدن جدا شده از سرت رو گوشه‌ی اتاق دیدی.
بی‌اهمیت نسبت به قیافه‌ی ترسیده‌ی دختر لبخند کجی زد و عینک به رنگ مشکی‌اش را بر روی چشمانش گذاشت و از رستوران خارج شد.

に’ t.me/nhting , ♡︎


مادرم بهم میگه خوشحالم که تو رو دارم، حالا من به کی بگم ناراحتم که وجود دارم.


Forward from: ٫ 𝗎𝖾𝖼𝗈
و اما من واقعا بی‌معنی شده‌ام؛ آیا معنای حقیقی این کلمه را می‌دانی؟ یا اصلا توانایی فهم و درک آن را داری؟ خیالی نیست، تنها موضوع این است که ' همه‌ی ما اسیر زندانی از بی‌معنایی و پیچیدگی‌ای که در عین حال ساده‌ست شده‌ایم. ' این زندان بندهای بسیاری دارد. آدم‌های مختلفی در این بندها روزهایشان را می‌گذرانند و همه‌ی آنها به دنبال پایانی در تضاد حال فعلی خودشان هستند. این توصیف دنیاست، ما در سردرگمی‌ای نامعلوم به سر می‌بریم و هیچ یک از ما خبر ندارد این نامحدود کی به انتها می‌رسد.


do u need me anymore...?










Video is unavailable for watching
Show in Telegram


می‌دونی من هیچ سیف پلیسی ندارم، اینطور بگم که اکثرا احساس ناامنی همراهمه.
اما خب سعی می‌کنم بیخیالش باشم
شبیه به اینه که یه زالو تمام مدت خونت رو می‌میکه ولی تو سعی می‌کنی توجهی بهش نکنی.
اشتباهه، خوب می‌دونم اما ترس از اینکه با پیدا کردن اون سیف پلیس، یه روزی ممکنه از دستش هم بدم وادارم می‌کنه که بیخیالش بشم.
نبودنش بهتر از بودنشه، شبیه به اینکه به هیچ جا تعلق ندارم.


Forward from: People Preview
Who/What/Where is your safe place?




pov: i do care about you.


اسمِ "بوسه" زیادی قشنگ نیست؟ شخصاً اگه خارج از ایران بودم، می‌گفتم دوستام بوسه صدام بزنن.


یک درصد فکر کن بهت اجازه‌ی برنده شدن بدم. :)))

20 last posts shown.

33

subscribers
Channel statistics