Forward from: صد سال تنهایی
سالهای عکاسی _ پناه بردن به طبیعت _ به من چیزهای زیادی را در موردِ خودم و جهان آموخته است. وقتی به درختی در عکسی که گرفتهام نگاه میکنم، شاید غم یا شادی را در آن ببینم. گاه این حس به من دست میدهد که یک درخت چیزی در موردِ من درک کرده است که انسانها نتوانستهاند. ابن عربی میگوید که درخت خواهرِ انسان است. وقتی به عکسی نگاه میکنم که در طیِ سالهای متمادی از یک درخت گرفتهام، انگار عکسی رنگباخته از همکلاسیِ دورانِ مدرسه است. این یکی چند سالِ پیش مُرد، این یکی دکترِ معروفی شد که سالهاست ارتباطم را با او از دست دادهام، این یکی دو بار ازدواج کرده و طلاق گرفته، این یکی درگیرِ خانوادهاش است، این یکی از حلقهی دوستان چند سالی است که غایب است. چه کسی قدرِ درختان را نمیداند؟ ارزشِ آنها قابلِ اندازهگیری نیست. راست ایستادهاند، درست در جایی که باید باشند، و تنهی تنومندِ آنها از ما نگهداری میکند. وقتی که آفتاب بیمحابا میتابد، در زیرِ سایهی آنها آرام میگیریم. میوهای که هبه میکنند را مزه میکنیم و از چوبشان برای کارهای مختلف استفاده میکنیم. از هوایی که پاکیزه میکنند بهره میبریم و در کنارِ ریشهی آنها بدنهامان را به خاک میسپاریم. درختان موجوداتی قابلِ تحسیناند. سهراب سپهری میگوید: «رایگان میبخشد، نارون شاخهی خود را به کلاغ»، اما سایهاش را به زمین نمیفروشد. سالها پیش یادم میآید که غافلگیر شدم وقتی به موزهای در لندن پا گذاشتم که رایگان بود اما وقتی خواستم به باغِ گیاهشناسی بروم باید ورودی میدادم.
« سر کلاس با کیارستمی »
« عباس کیارستمی »
@Paradisoland
« سر کلاس با کیارستمی »
« عباس کیارستمی »
@Paradisoland