رولان با توصیف فروید از دین و مذهب در حکم پرستش کودکانه یک چهره پدرانه قدرتمند موافقت نداشت.
وی چنین استدلال می کند که ایمان او در بند آیین و آموزه خاصی نیست، بلکه هم چون احساسی اقیانوس وار، احساسی از بودن در اتحاد و یگانگی با عالم مورد تجربه وی قرار می گیرد.
فروید چنین استدلال می کند که تجربه رولان چیزی بیش از آرزوی طفلانهٔ وی برای هم آمیختگی و یگانگی با مادر نیست.
وی چنین استدلال می کند که ایمان او در بند آیین و آموزه خاصی نیست، بلکه هم چون احساسی اقیانوس وار، احساسی از بودن در اتحاد و یگانگی با عالم مورد تجربه وی قرار می گیرد.
فروید چنین استدلال می کند که تجربه رولان چیزی بیش از آرزوی طفلانهٔ وی برای هم آمیختگی و یگانگی با مادر نیست.