اين شورِ جوونی هم تموم ميشه و ميفهميم كه هر شب تاريكی كه تو زندگيمون اومد، گذشت.
اين حجم از علاقهای كه توی سينهمون داره بیقراری ميكنه، يه روز آروم ميشه، ميفهميم كه اين همه دست و پا زدن و اين همه قصهسازی فقط عذابدادن خودمون بود.
اين همه ترس از دست دادن هم تموم ميشه و ميفهميم داروين تو انتخاب طبيعی راست ميگفت؛ هر كسی مناسبمون باشه ميمونه و هر كسی نباشه هر چقدر هم خوب حذف ميشه.
همه چی ميگذره و تموم ميشه، بعد ميفهميم چيزی كه ما رو نگه داشته بود، همون يك جملهی "يك درصد ممكنه بشه" بود. چون هم اونقدر اون يك بزرگ بود كه بهش درصد بدن و هم اون "بشه" اونقدر شيرين بود كه آدم براش ادامه بده.
چيزی كه ما رو وصل كرده بود به اين زندگی، نه عشق و علاقه بود، نه ترس بود، نه پول بود.
اميد بود كه ما رو نگه داشته بود عزيزِدلم. اميد بود..
اين حجم از علاقهای كه توی سينهمون داره بیقراری ميكنه، يه روز آروم ميشه، ميفهميم كه اين همه دست و پا زدن و اين همه قصهسازی فقط عذابدادن خودمون بود.
اين همه ترس از دست دادن هم تموم ميشه و ميفهميم داروين تو انتخاب طبيعی راست ميگفت؛ هر كسی مناسبمون باشه ميمونه و هر كسی نباشه هر چقدر هم خوب حذف ميشه.
همه چی ميگذره و تموم ميشه، بعد ميفهميم چيزی كه ما رو نگه داشته بود، همون يك جملهی "يك درصد ممكنه بشه" بود. چون هم اونقدر اون يك بزرگ بود كه بهش درصد بدن و هم اون "بشه" اونقدر شيرين بود كه آدم براش ادامه بده.
چيزی كه ما رو وصل كرده بود به اين زندگی، نه عشق و علاقه بود، نه ترس بود، نه پول بود.
اميد بود كه ما رو نگه داشته بود عزيزِدلم. اميد بود..