آموزش فلسفه از صفر


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


در این کانال اصطلاحات فلسفی را بدون مغلق گویی و مبهم نویسی، با روشی ساده و عام فهم توضیح و تشریح خواهیم کرد، نیز اندک اندک مروری هم بر تاریخ فلسفه خواهیم داشت.مبحث فعلی کانال؛ #هرمنوتیک #ابوذرشریعتی

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


دوستانِ عزیزم بابت تاخیر در پاسخ گویی به پیام های ارسال شده در پی وی پوزش می طلبم، پیشتر نیز اعلام کردم که اگر پیغامی برای بنده ارسال کردید و بعد از دو الی سه روز پاسخی دریافت نکردید یک نقطه بگذارید تا پیام شما بالا بیاید و بتوانم ببینم و پاسخ دهم اما برای سهل تر شدنِ مساله می توانید در گروه مباحث فلسفیِ مان نیز شرکت کرده و سپس روی آیدی بنده ریپلای کنید (بدون ریپلای متوجه نمی شوم) و سپس پرسش خود را مطرح فرمایید با تشکر از همه ی دوستان عزیز و علاقه مند به مباحث کانال (لینک گروه را پایین تر قرار میدهم)

#ابوذرشریعتی

لینک گروهِ عقلانیتِ انتقادی؛

https://t.me/joinchat/FkUSmkkvSbzlkbF2Lf2nnQ




مرتبط با مباحث گذشته مان (این قسمت: هدف ویتگنشتاین از تراکتاتوس)👆


Forward from: ابوذر شریعتی
در رابطه با اون تصویری هم که ارسال کرده بودم مساله بسبا ساده است

یک تابع را فرستادم که در آن تابع، x متغیر مستقل بود

و fx متغیر وابسته

که به ازای مقادیر متفاوتِ x مقادیر مختلفِ (x) به دست می آمد

همین!

#ویتگنشتاین
#ابوذرشریعتی


Forward from: ابوذر شریعتی
پس هدفِ رساله ی تراکتاتوس، عبارت است از "مرز نهادن بر اندیشه، یا اینکه اندیشه نه، و در اصل مرز نهادن بر بیانِ اندیشه ها؛ برای اینکه بتوان برای اندیشه مرزی ترسیم کرد، باید دو سویِ آن مرز اندیشیدنی باشد (اینکه دوسوی مرز اندیشیدنی باشد بدین معنا است که؛ باید توانایی آن را داشته باشیم که در باره آنچه اندیشیدنی نیست بایدنیشیم) به اینجا که می رسد ویتگنشتاین ناچار می ماند که چنین نتیجه گیری کند؛ "بنابر این تنها در زبان است که می توان این مرز را (یعنی مرز اندیشه را) ترسیم کرد و آن چه در آن سوی مرز قرار می گیرد مهمل است"

.


Forward from: ابوذر شریعتی
راسل معتقد بود که وقتی گزاره ای بی معنا باشد (مثل همان مثالِ شاهِ الانِ فراسنه کچل است) گزاره هیچ ارزشی ندارد، چون نه صادق است و نه کاذب!

اما مساله به همین جا ختم نمی شود چرا؟ چون گاهی گزاره ای (مثلِ همین مثالِ شاهِ فرانسه) نه کاذب است و نه صادق اما یک معنایی هم در بر میگیرد (درست است که اصلا در مجموع معنای محصلی ندارد اما بالاخره یک معنایی می تواند داشته باشد همین که گفته میشود پادشاه، فرانسه، کچل بودن این ها یک معنایی را می رسانند هرچند که کل گزاره بی معنا باشد)

و در این صورت (در صورتی که گزاره نه صادق باشد و نه کاذب) نمی توان راجع به حد و حدودِ معنایی آن صحبت کرد!

پس این مثالِ راسل، یک گزاره ی منم حیث المجموع نه صادق و نه کاذب و نه معنا دار است

اما ساختارِ آن یک معنایی می تواند داشته باشد

پس اتبدا زبانِ طبیعی را صورت بندی میکند تفکیک قائل می شود بین صورت منطقی و صورت گرامریِ آن و سپس با توجه به مثال های زده شده، چنین نتیجه گیری می شود که؛ " وقتی یکی از مولفه ها یا اجزای گزاره کاذب باشد، کل گزاره کاذب می شود"

ویتگنشتاین در رساله ی تراکتاتوس تقریبا یک چنین دیدگاهی دارد، پس ویتگنشتاین می خواهد با یک چنین نگاهی از ابهامات زبان در گذرد و منطق زبان را که پر از غبار شده است روشنی بخشد تا بتوان به تفلسفی اصیل دست یافت، و گزاره های کاذب را از صادق و گزاره های بی معنا را از گزاره های با معنا جدا کرد.

.


Forward from: ابوذر شریعتی
مثالی که راسل می زد؛ (این مثال مرتبط است با پرسشِ آرمان)

"پادشاهِ الانِ فرانسه کچل است"

او این مثال را می زد و سپس نشان می داد که چطور زبانِ طبیعی رهزنی می کند و ما برای بیان اندیشه هایِ دقیقِ فلسفیِ مان نیاز به زبانِ تخصصی و فورمال داریم

در ابتدای امر ما گمان میکنیم که فرانسه یک شاه دارد که آن شاه هم کچل است اما هنگامی که تمامی کچل های عالم را لیست می کنیم می بینیم که پادشاهِ فرانسه جزو هیچ یک از آنان قرار نمی گیرد!

اصلا این شاهِ فرانسه گویی گم شده است اصلا پیدایش نیست چرا که نه در بین کچل ها می توانیم او را پیدا کنیم و نه در بین غیرِ کچل ها !

چرا؟ چون اصلا فرانسه پادشاهی ندارد! فرانسه رئیس جمهور دارد و نه شاه! نظامش اصلا شاهنشاهی نیست!

سپس راسل نتیجه می گرفت که این گزاره بی معنا است!

چرا بی معنا است؟ چون هنگامی که ما گزاره را به صورت منطقی در آوردیم (دقت کنید) مثلا ما یک گزاره ی عطفی داریم، در این گزاره ی عطفی (امیدوارم دوستان بدانند که گزاره ی عطفی چیست و نیاز به توضیح نداشته باشد اما اگر داشت بفرمایید تا بیشتر توضیح دهم ولی عنایت داشته باشید که کسی که تا اینجا آمده باید این موارد را خود گذرانده باشد وگرنه باید دوباره یک قدم به عقب برگردیم اما مختصرا عرض کنم که؛ در منطق ما یک سری گزاره های ترکیبی داریم (الان مثال من ترکیب عطفی بود) که ارزشِ صدقِ گزاره های ترکیبی تابعِ ارزشِ صدقِ اجزایش می باشد مثلا؛ "مثال برای گزاره ی عطفی" دو گزاره ی ساده ای که با یک "واو" عطف به هم دیگر مرتبط می شوند یا وصل می شوند مثل" ویتگنشتاین صاحبِ تراکتاتوس است و هیدگر صاحبِ هستی و زمان" در این جا اگر هر دو عبارت یعنی صاحب تراکتاتوس بودنِ ویتگنشتاین و صاحب هستی و زمان بودنِ هیدگر، درست باشد، پس کلِ گزاره درست می شود، و این گزاره یک گزاره ی ترکیبی صادق است، اما اگر یکی از عبارات صحیح نباشد مثلا گفته شود" ابوذر شریعتی صاحبِ تراکتاتوس است و هیدگر صاحبِ هستی و زمان" در این جا به دلیل کاذف بودن یکی از جزای گزاره، کل گزاره کاذب می شود، پس فراموش نکنیم که"شرط کلِ صدقِ گزاره ی ترکیبی چیست؟ صدقِ اجزای تشکیل دهنده")


.


Forward from: ابوذر شریعتی
.

ویتگنشتاین تحقیق خود را در ارتباط با زبان و حرف زدن و سخن گفتن و معنا دار سخن گفتن شروع کرد ویتگنشتاین معتقد بود که زبان تا کنون تنها وسیله و ابزاری بوده است برای اظهارِ نظر ها و تفکراتی که انسان به آن ها مشغول می شده است، اما همین زبان که خود محملی بود در نزد فلاسفه ی زبان تبدیل می شود به "ابژه"


زمانی که زبان ابژه می شود این باور که هر آنچه که در قالب واژه ها و جملات بیان می شود یک متعلقی در جهان خارخ دارد نیز از بین می رود!

البته قبل از این هم در بین فلاسفه چنانچه قبلا هم در صحبتی که در رابطه با کانت داشته ایم توضیح دادم برخی معتقد بودند که هر آن چه ما از بیرون دریافت میکنیم هیچ نیست جز ذهنیتِ ما و دسته ای دیگر که می گفتند هر آن چه از خارج دریافت می کنیم تماما متعلقِ به بیرون است و ذهن هیچ دخالتی ندارد اما کانت آمد و راهی میانه را در پیپش گرفت!

علی ای حال بعد از این جریان واژه ها و جملات دیگر لزوما ما بازای خارجی نداشتند فی المثل؛

"ماشینِ ما سیاه هست"

در این گزاره چنانچه مترجم رساله نیز آورده ما نمی توانیم سیاه بودن را از ماشینِ مان جدا کنیم، در این جا ما "موضوع" داریم و "محمول" و "رابط"

این جدا سازی را ما در کجا انجام میدهیم؟ در گزاره! در زبان! اما آیا می توانیم این جدا سازی را در دنیای بیرون هم انجام دهیم؟ به هیچ وجه

مثالِ دیگر "مدادِ من سبز است" این که من مدادی دارم که سبز است، این گزاره را من می توانم تفکیک کنم، مداد می شود موضوع، سبز بودن محمول، است هم که نسبت و رابط است!

اما آیا این تفکیک را در خارج می توانم انجام دهم و سبز بودن را از مداد جدا کنم؟ به هیچ وجه نمی توانم

بنابر این این تفکیک های زبانی این جداسازی های زبانی این طور نیست که صد در صد و حتما و لابدا مابه ازای خارجی هم داشته باشد.

ویتگنشتاین تحت تاثیر راسل بود و این راسل بود که با این مثال ها سعی میکرد "صورتِ منطقی" و "صورت گرارمی" را از یک دیگر جدا کند، چرا او سعی در جداسازی این دو میکرد؟

چون راسل گمان میکرد می توان و می شود به وسیله ی این تفکیک جلوی رهزنیِ ذهن را بگیرد جلوی ابهامات زبانِ طبیعی را بگیرد.

راسل مثال دیگری هم داشت که پایین تر می آورم؛

.


Forward from: ابوذر شریعتی
مسائل مختلف و متفاوتی در رابطه با ویتگنشتاین مطرح شد دوستان مسائل خوبی را مطرح کردند من جمله حمید رضای عزیز و دوست عزیزمان جناب رسولی و ....

قرار نبود ما به اینجا برسیم اما رسیدیم من ناچارم یک سری توضیحات کلی در ارتباط با رساله بدهم تا مساله کمی روشن تر شود

ببینید دوستان؛ مساله ی اصلی و دغدغه ی اصلی ویتگنشتاین رفع ابهامات زبان بودد ویتگنشتاین در رساله ی منطقی فلسفی تراکتاتوس می کشود تا به ما نشان دهد که اولا)؛ این منطقِ زبان ما بد فهمیده شده است و ثانیا)؛ همانند کانت دست به یک انقلابی بزند در عرصه ی زبان و روشنگریِ آن و خارج کردنِ آن از ابهام

ویتگنشتاین به ما میگوید که؛ "همه ی ان چه را که می توان گفت، می توان به روشنی گفت، و همه ی آن چه را که نمی توان گفتف نباید گفت"

#ویتگنشتاین
#شریعتی


سلام و عرض ادب خدمت عزیزان و دانشجویان و اساتید و دوستانی که در این یک سال خدمتشان بودیم

عیدتان مبارک و ایامتان به کام، امیدوارم سال خوبی را در پیش رو داشته باشید

سالی پر از مهر و پر از صمیمیت و پر از محبت و پر از خوشوقتی و خوشبختی و در نهایت؛ سعادت

پیروز باشید ❤️🌺☘️❤️🌺☘️❤️🌺☘️

#ابوذرشریعتی


توضیحی مختضر راجع به بند اول رساله ی تراکتاتوسِ ویتگنشتاین👆


Forward from: ابوذر شریعتی
به قسمتی که با فلش مشخص کردم دقت کنید

#شریعتی


Forward from: ابوذر شریعتی
.

عنایت داشته باشید مفهوم تابع اینجا به چه معناست

x اینجا متغیر مستقل است (دقت کنید به رابطه ی اشیاء با همدیگر) و f (x متغیر وابسته است

در اینجا وقتی ایکس متغیر مستقل باشد و سپس f )x متسقل نباشد و متغییر وابسته لحاظ شود در این هنگام به تناسب درجه ی اختلاف x مقادیر مختلف (x) را ما خواهیم داشت

دقیقا همان طور که مترجم رساله توضیح آورده همانند مجموعه های دوتایی می شود؛

تصویر زیر 👇🏻👇🏻👇🏻

#شریعتی


Forward from: ابوذر شریعتی
صورت مساله (این در اصل بر می گردد به فرگه)👆


Forward from: ابوذر شریعتی
پس ترکیب اشیاء و ارتباط اشیاء با یکدیگر 👈🏻وضعیت های امور ممکن

سپس وضعیت های امور ممکن و تحقق آن 👈🏻امور واقع

و امور واقع و تمامیت اش 👈🏻 جهان

بنابراین جهان در نظر ویتگنشتاین از ترکیب اشیاء و ارتباط آن ها با یکدگیر (اشیاء مولف از مولفه های دیگر هستند) وضعیت های امور ممکن را به وجود می آورند که این وضعیت های امور ممکن و تحقق آن موجب امور واقع می شود و تمامیت آن نیز مساوی است با 👈🏻 جهان

حال ویتگنشتاین این مساله را به اختصار این گونه بیان می کند؛

"جهان عبارت است از همه ی آن چه واقع است"

"جهان تمامیت امور واقع است نه تمامیت اشیاء"

"جهان از طریق امور واقع متعین می شود و از طریق اینکه این ها ههم امور واقع اند"

#شریعتی


Forward from: ابوذر شریعتی
.

وقتی ویتگنشتاین از "جهان" صحبت می کند، برخلاف هایدگر که مبحثی مفصل راجع به "جهان" دارد، سریع از آن میگذرد، اما این سریع گذشتنِ او نیاز به توضیح و تفصیل هم دارد البته

مراد ویتگنشتاین این است که جهان عبارت است از تمامیِ اشیا و چیز ها و ارتباط این چیز ها با یکدیگر

ارتباط اشیاء با یکدیگر بسیار مهم است برای او

به قدری این ارتباط برای ویتگنشتاین اهمیت می یابد که او متعقد است اصلا به هیچ وجه نمی شود از ماهیت و اسنس اشیاء بدون ارتباط با دیگری سخن گفت!

#شریعتی


Forward from: ابوذر شریعتی
.

ویتگنشتاین در این قسمت چند چیز را از هم دیگر جدا می کند،

شیء

امر واقع

ویتگنشتاین در رساله رویکردی کل گرایانه دارد holistic (هولیستیک)

پس این که ویتگنشتاین رویکرد کل گرایانه را بر می گزیند این به چه معناست؟ بدین معنا است که او از رویکرد اتیمیستی atomistic (اتمیسیتی) (ذره گرایانه) فاصله گرفته است.

#شریعتی


Forward from: ابوذر شریعتی
.

یک نکته ای را همین ابتدای امر متذرک بشوم و سپس برسیم به توضیحات متن؛

ببینید دوسان این اعدادی که منمن اینجا گذاشته ام، این اعداد را خودِ ویتگنشتاین قرار داده است، این اعداد به گزاره های رساله اختصاص دارد، (رساله همان کتابِ منطقی فلسفی تراکتاتوس است) شاید بپرسید که بسیار خب این اعداد به چه معناست؟ این اعدادی که به گزاره های معین شده اختصاص داده شده موجب می شود تا ما سر درگم نشویم و هر گزاره عدد خاص خودش را داشته باشد و نیز نشان دهنده ی اهمیت منطقی گزاره ها نیز می باشد.

#شریعتی


Forward from: ابوذر شریعتی
سلام و عرض ادب

لطفا به بند اول و دوم از رساله توجه کنید تا به توضیح آن هم برسیم

در ضمن؛ لطفا در این مورد دیگر سوال نفرمایید بحث ما فعلا ویتگنشتاین نیست، ما به دلیل ضرورت ایجاد شده در ارتباط با مبحث اصلی مان یعنی هرمنوتیک به ایده ی بازی ویتگنشتاین پرداخیتم و توضیح مختصری هم دادیم امیدوارم بعد از سپری شدن کلاس های هرمنوتیک و کانت (و مرور دوباره ی دکارت) و سپس هیدگر، به ویتگنشتاین هم برسیم

به این پرسش شما پاسخ میدم و این بحث را تمام میکنیم پس لطفا دقت بفرمایید؛

عبارتِ ویتگنشتاین در رساله ی منطقی فلسفی تراکتاتوس؛👇🏻👇🏻👇🏻

1جهان عبارت است از همه ی آنچه واقع است

1.1جهان تمامیت امور واقع است نه تمامیت اشیا

1.1.1جهان از طریق امور واقع معین می شود و از طریق اینکه اینها همه ی امور واقع است

1.1.2چرا که تمامیت امور واقع است که تعیین می کند چه چیزی واقع است و نیز هر آن چیزی را که واقع است تعیین می کند.

1.13 امور واقع در فضای منطقی، جهان را تشکیل می دهند

1.2جهان به امور واقع تجزیه می شود

1.21 هر چیزی می تواند واقع باشد یا نباشد در همان حال که هر چیز دیگری بدون تغییر باقی بماند

#شریعتی


Forward from: آرمان
راجع به بندهای یک و دوم رساله منطقی فلسفی هم یه توضیحی داده بشه

20 last posts shown.

3 379

subscribers
Channel statistics