❝𝐁𝐥𝐚𝐂̸𝐤 ͜͡𝐒𝐰𝐀𝐧࿐


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


៹خیلی سخته تو اوج ناراحتی چیزی بنویسی که بقیه رو بخندونهᯓ
ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=6435534328

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter




-


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
〓𝗚𝗢𝗢𝗗 ⑇ 𝗡𝗜𝗚𝗛𝗧 ࿐
๋            𝟎𝟎 : 𝟎𝟎           ๋


... کی به حسابم پول ریخت؟!


Forward from: luminous
بحث شکستن نیست..
گاهی دل ترک برمیدارد:))


+اگه آدم یه مدت، مثلا یک سال چیزی ننویسه ممکنه قدرت قلمش رو از دست بده؟
- یک‌سال؟ شاید طی یک ماه هم این اتفاق بیفته!
+ واو چه وحشتناک...




میان خورشیدهای همیشه
زیبایی تو لنگریست
خورشیدی که از سپیده‌دم
همه ستارگان بی‌نیازم می کند‧₊˚✧°•


•🤍✨•࿐


و ناگهان تو همه چیزِ من شدی🖤🗝 ˼.°°○




‌وقتی دستامو گرفت تو دستاش، فهمیدم که چقدر خسته بودم از تنهاییم، فهمیدم که چقدر می خواستم این بودنو، فهمیدم که چقدر احتیاج داشتم به اینکه سرمو بزارم رو شونش و تکیه کنم بهش، فهمیدم که چقدر دلم نیاز داشته گرم بشه به بودنش، من تمامش را  با گرفته شدن دستانم حس کردم.˼🖤🍓°`


شخصاً فکر می‌کنم بعضی از چروک‌های پارچه‌ی زندگی ما، بنا به دلیلی وجود دارند. یک پارچه سیاه یک دست شاید به نظر خوشایند برسد، ولی زیبا نیست.
دیزی دارکر


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
〓𝗚𝗢𝗢𝗗 ⑇ 𝗡𝗜𝗚𝗛𝗧 ࿐
๋            𝟎𝟎 : 𝟎𝟎           ๋




به خودم اومدم. کجا بودم و چیکار می‌کردم؟ چندروز پیش، درسته همین چندروز پیش! حوصله‌ی حرکت دادن انگشتم رو نداشتم و از هر طرفی بهم فشار وارد می‌شد. درحالی که اعصاب مناسبی نداشتم همچنان تصور می‌کردم که می‌تونم ادامه بدم. مثل این می‌موند از موبایلی که خاموش شده انتظار زنگ خوردن داشته باشم. حالا روی کاناپه دراز کشیدم و تنها دغدغه‌م تمام شدن صفحه‌ای بود که تا اواسطش رو خوندم. به این فکر کردم که فاک! خیلی چیزها از دست دادم تا چیزهای دیگه‌ای رو به دست بیارم. کاری کردم که هیچوقت دلم نمی‌خواست به انجام دادنش فکر کنم و حتی بالاتر از انتظارم تحمل کردم. گاهی در جواب سوالاتی که ازم پرسیده می‌شد سرم رو تکون می‌دادم تا هیچکس متوجه تغییر لحن صدام نشه - که دارم سعی می‌کنم فریاد نزدم و همه‌چیز رو لو ندم. - خودم رو توی قفس انداختم تا کار اشتباهی انجام ندم. تا فرد دیگه‌ای رو آزار ندم. در عین حال دوستانم رو از دست دادم. اعتمادشون و طرز نگاهشون؛ و وقتی به دستشون آوردم هیچ چیز مثل سابق نبود. پس تصمیم گرفتم همه‌ رو ترک کنم... چی میگن؟ تا چیزی رو از دست ندی چیزی به دست نمیاری. من ترک‌شون کردم ولی احساس می‌کنم اون‌ها در کنار خودم دارم. همیشه داشتم؟!
انگار همه‌چیز سرجای خودش قرار گرفته. ماه‌ها پیش تنها سوالی که از خودم می‌پرسیدم این بود " چرا نمی‌تونم همه رو کنار خودم داشته باشم؟" ولی با تمام قضایا می‌دونستم قرار نیست برای همیشه این سوال رو بپسرم. هرچند برای به دست آوردنشون چیزی نمونده بود خودم رو فراموش کنم.
مسخره‌ست اما من آدم امیدواری‌ام. خیلی هم زیاد و شاید هم اشتباه نمی‌کنم... اما درمورد یک چیز مطمئنم! اینکه امکان نداره چیزی بخوام و به دستش نیارم. شاید امیدوار نیستم و فقط به برنامه‌هایی که هنوز بهشون نرسیدم زیاد فکر می‌کنم. اگه از راهی که معمولاً همه‌ی آدم‌ها ازش استفاده می‌کنن به خواسته‌ام نرسم، راهی رو انتخاب می‌کنم که هیچکس قبلاً توش قدم نذاشته.
سعی می‌کنم خودم رو جمع کنم و آدمی رو بسازم که همه می‌شناسنش... نه کسی که برای خودش هم غریبه‌ست!


تو فرزند کدامین دریایی که سهمت از ارث موج موهایت شد 🌊🩵


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
- LOVE


بخندم یا گریه کنم؟


ما تو کلاس IT

20 last posts shown.

760

subscribers
Channel statistics