بچها...یکی که نمیشناسم ولی از آشناهای بابامه ی دوستی پیدا کرده بود ی مدت دوست بودن باهم دیگه داشتن میرفتن مسافرت جایی پسره که تو ماشین خوابش برده اون یارو که مثلا دوستش بوده اومده با چاقو چند بار زدش ی راننده دیدشون زنگ زده پاسگاه ولی تا رسیدن دیر شده بود یارو هم ماشینو سوزونده بود