Abyss
لبه پرتگاه مرگ وایستاده بود. بیشتر از هروقت دیگه ای هیجان زده بود و ضربان قلبشو میتونست حس کنه. سونگهوا به پشت وایستاد و دستاشو باز کرد. یه نفس عمیق کشید و قدماشو به سمت عقب برداشت. و بالاخره حس سقوط و پرواز. باد سردی صورتش و نوازش میکرد و با سرعت به سمت پایین میرفت. دلش میخواست با زدن دکمه چتر نجات...