رشد آموزش زیست‌شناسی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


کانال فصل‌نامهٔ رشد آموزش زیست‌شناسی

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter






Forward from: محمد کرام‌الدینی
سرمقاله پاییز ۹۸.pdf
535.3Kb
نقدها را بُوَد آیا که عیاری گیرند؟ سرمقالهٔ رشد آموزش زیست‌شناسی، پاییز ۹۸.


Forward from: محمد کرام‌الدینی
سرمقالهٔ رشد آموزش زیست‌شناسی، شمارهٔ پاییز ۹۸
نقدها را بُوَد آیا که عیاری گـیرند؟
محمد کرام‌الدینی

اگر کسی حال، حوصله، جرئت و وقت کافی داشته باشد و بخواهد مشکلات معلمان زیست‌شناسی کشور را خلاصه و منتشر کند، باید به‌اندازه‌ای مصمم، صبور و قوی باشد که به‌امید یافتن راه حل، هفتاد من کاغذ سیاه کند.
روشن است که معلمان زیست‌شناسی هم مانند سایر همکاران خویش، علاوه بر کشیدنِ بارِ مشکلات و دشواری‌های عمومی که امروزه گریبان‌گیر همهٔ معلمان کشورند، مانند اندازهٔ کلاس‌ها، گسترش بی‌علاقگی و بی‌تفاوتی دانش‌آموزان، مشکلات معیشتی، تنوع بیش از اندازهٔ مدارس و علم‌فروشی، مشکلات و مسائلی خاص و منحصر به خود را دارند که انعکاس آن‌ها در این یگانه نشریهٔ سراسری ویژهٔ معلمان زیست‌شناسی کشور به‌هیچ وجه نابه‌جا و دور از انتظار نیست.
از شما چه پنهان، اخیراً شماری از معلمان زیست‌شناسی کشور در پاسخ به نظرسنجی مختصر این‌جانب در خصوص دغدغه‌ها و مشکلاتِ آموزشیِ امروزیِ معلمانِ زیست‌شناسیِ کشور، برخی از مشکلات را یادآور شدند که ذکر همهٔ آن‌ها در این مختصر نمی‌گنجد؛ چه، اگر بخواهم اَهَم آن‌ها را شرح دهم، شاید حجم متن و کثرت واژه‌ها از حوصله و محدودهٔ این نوشته بیرون زند؛ با این حال، بد نیست با ‌امید پیداشدن راه حل، به‌برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره‌ای گذرا بکنم تا شاید برای ادامهٔ تربیتِ درستِ نسل جوان کشور سودمند افتد. بقیه در فایل پی‌دی‌اف 👇










شیوه کار به این صورت است که با عمل جراحی جریان خون جانوران دارای سن متفاوت را به یکدیگر ارتباط ‌می‌دهند، لافریدو و همکاران با این روش دریافتند که عوامل موجود در جریان خون کلیدی برای معکوس شدن هیپرتروفی قلب ناشی از پیری هستند. این گروه پژوهشگر جریان خون موش جوان را نیز بررسی کردند و دریافتند که میزان فاکتور تمایز رشد شماره ۱۱ (GDF11) با افزایش سن، کاهش ‌می‌یابد. کاتسیمپاردی و همکاران، اخیرا دریافتند که همین عامل سبب افزابش جریان خون و افزایش عروق خونی مغز و مهاجرت سلول‌های بنیادی مغزی و افزایش نورون‌های بویایی و تقویت حس بویایی ‌می‌شود. ویلیدا و همکاران دریافتند که بیان ژن‌هایی که پلاستی‌سیتی سیناپسی را در هیپوکامپ تنظیم ‌می‌کنند، در موش‌های پیر پس از ارتباط خون آن‌ها با خون موش‌های جوان، به طور مشخصی تغییر کرده است. آنان دریافتند که فرآیندهای شناختی موش‌های مسن، بهبود یافته است.
https://mag.roshd.ir/zist/Articles/%D8%AE%D9%88%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86


کتاب‌های درسی زیست‌شناسی متوسطه ۲ از سال ۱۳۹۵ یکی پس از دیگری دچار تحولی بی‌سابقه شدند. در این سال تعداد ۷۵ نوواژه زیست‌شناسی (معادل‌های فارسی واژه‌های بیگانه) به کتاب درسی زیست‌شناسی پایه دهم وارد شد. سپس در سال ۱۳۹۶، تعداد ۴۵ نوواژه به کتاب زیست‌شناسی پایه یازدهم و در سال ۱۳۹۷، تعداد ۲۵ نوواژه نو به کتاب درسی زیست‌شناسی پایه دوازدهم وارد شد. ورود توده‌ای این واژه‌ها باعث واکنش‌هایی از سوی مخاطبان شده و این تحول را به چالش کشیده است.

از سوی دیگر، می‌دانیم که زبان، نهادی اجتماعی و نظامی وابسته به ‌فرهنگ جامعه است که از دگرگونی‎های اجتماعی تأثیر می‎پذیرد، همواره در تحول است و نسبت به‌ عوامل اجتماعی برون‌زبانی واکنش نشان می‎دهد (صفوی، ۱۳۷۴).
https://mag.roshd.ir/zist/Articles/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D9%86%D9%88%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85


آداب نقدپذیری و انتقاد
... شوربختانه در جامعه ما نقد و نقدپذیری هنوز جای خود را به‌درستی باز نکرده‌اند. برخی افراد که دست‌به‌نقد می‌شوند، هنوز نقد را به‌درستی نمی‌شناسند و برخی دیگر، در این سوی میدان، علی‌رغم ادعایی که می‌کنند، در عمل نقدپذیر نیستند. ای‌بسا دشمنی‌های شخصی و بدفهمی‌ها که لباس نقد بر تن می‌کنند و چه‌بسا نقدناپذیرانی که پس از روبه‌رو شدن به نقد برآشفته می‌شوند، آن را برنمی‌تابند و لذا، از پاسخ منطقی و مجاب‌کننده درمی‌مانند. این دو گروه، فرهنگ نقادی و نقدپذیری را که از اجزای پیشرفت جوامع بشری است، تضعیف می‌کنند.
نیک می‌دانیم که نقد طبیعتی دوگانه دارد و در دو لباس متضاد نمایان می‌شود که بهتر است آن‌ها را «نقد مثبت» و «نقد منفی» بنامیم. نقد مثبت و نقد منفی با هم پیوندی ناگسستنی دارند، به‌گونه‌ای که جدایی آن‌ها موجب نقص و نقصان است؛ اگرچه چندی است در جامعه ما گونه دوم، یعنی نقد منفی تلاش می‌کند آن دیگری، یعنی نقد مثبت را از صحنه خارج کند و خود یگانه بر کرسی بنشیند. بی‌گمان هنگامی‌که عینک نقد بر چشم می‌زنیم، نقادانه بر کار کسی نظر می‌افکنیم و نقد را بر کار او روا می‌داریم، شایسته نیست دو جزء مثبت و منفی را از هم جدا کنیم و به نقد منفی میدان گسترده‌تری بدهیم؛ بلکه اگر قصد بهبود و اصلاح امور را داریم و می‌خواهیم نقدی سازنده و منصفانه بنویسیم، شایسته است هم نیمه خالی لیوان را ببینیم و هم نیمه پر آن را. ادامه دارد ...
https://www.roshdmag.ir/Roshdmag_content/media/article/4.5%20from%20(97-98)%20MATN%20ZISTSHENASI%20111-2_0.pdf


عدم قطعیت در آموزش زیست شناسی.pdf
222.5Kb
طی مدت اندکی که درگیر تدریس مبحث تکامل و رفتارشناسی به‌ دانش‌پژوهان پرشمار مـرکز پـرورش استعدادهـای درخشان و طراحی پرسش برای مراحل مختلف المپیاد زیست‌شناسی کشوری و نیز المپیاد جهانی ۲۰۱۸ بوده‌ام، دگرباره با یکی از دشواری‌های آموزش مفاهیم زیست‌شناختی رُخ در رُخ شدم: پرسش‌ها را باید صرفاً به‌نسبت دشوار طرح کنیم تا توانایی افراد مختلف را در فهم مفاهیم زیست‌شناختی و حل مسائل مرتبط به این مفاهیم به نحوی بسنجند و میان توانایی این افراد تمایز قائل شوند. این امر به ظاهر آسان است؛ اما دستیابی به چنین هدفی گرچه در بدو امر آسان به‌نظر می‌آید، چندان آسان نیست...


ورود نوواژگان.pdf
1.0Mb
هدف پژوهش حاضر نقد و بررسی موضوع گنجاندن تعداد به ‌نسبت زیادی نوواژه زیست‌شناسی د‌رکتاب‌های درسی متوسطه دوم و تأثیرات ناشی از این تغییر که در این نوشته «معادل‌سازی» نامیده می‌شود، بوده است. جامعه آماری این پژوهش را معلمان زیست‌شناسی شهر تهران تشکیل دادند که ۱۳۹ نفر از آنان به‌عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. سپس ۳۲ سؤال در ۴ معیار اصلی (تأثیر معادل‌سازی بر عملکرد دانش‌آموزان، عملکرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی در معادل‌سازی، تأثیر معادل‌سازی بر پیشرفت زیست‌شناسی، تأثیر معادل‌سازی بر عملکرد معلمان زیست‌شناسی) طراحی شد و با اعمال نظرهای اساتید متخصص، ‌‌پرسش‌نامه‌ای پنج‌گزینه‌ای براساس طیف لیکرت شکل گرفت. در این پژوهش برای معناداری از آزمون t استفاده شد، پایایی ‌‌پرسش‌نامه با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ ۸۵/۰ به‌دست آمد. تحلیل داده‌های حاصل از این ‌‌پرسش‌نامه نشان داد که معادل‌سازی نارضایتی معلمان را در پی‌داشته و این فرایند از منظر دبیران عملکرد نامطلوبی در هر ۴ معیار داشته است.


فضای دانشگاهی هم نام این طرز فکر را گذاشته‌اند «پژوهش مسئله‌محور» و باز هم پژوهش‌های غیرکاربردی را بی‌اجر رها می‌کنند و البته در فضای سیاست‌گذاری، مدافعان سرسخت این تفکر که «علم باید منبع درآمد اقتصادی» باشد، همه‌جا هستند. تغییرات اخیر کتاب‌های زیست‌شناسی دبیرستان به‌خصوص زیست‌شناسی سال دوازدهم، قطعه‌ای کوچک از چنین جورچین بزرگی است.


بخشی از نقد کتاب زیست شناسی ۳
عرفان خسروی، معلم زیست شناسی دیرینه شناس و زیست شناس تکاملی
... چه بر سر زیست‌شناسی آمده است؟
ادوارد ویلسون در کتاب «غریزه زیست‌گرایی»، به تغییری تاریخی در زمینه پژوهش‌های زیستی که در میانه سده بیستم رخ داد، ‌پرداخته است. تا پیش از این تغییر، عمده زیست‌شناسان و طبیعی‌دانان متخصص در گروه‌های مختلف، مانند گیاه‌شناسان، قارچ‌شناسان، حشره‌شناسان، پستاندارشناسان و غیره بودند. در میانه سده بیستم، حوزه‌های تازه‌ای از قبیل زیست‌شناسی یاخته‌ای، ژنتیک و بوم‌شناسی در زیست‌شناسی نقش پررنگ‌تری یافتند و به حوزه‌هایی مستقل از بررسی اقسام تنوع زیستی تبدیل شدند. با این حال، ویلسون اشاره می‌کند که طی سال‌های اخیر دوباره حوزه‌های سنتی مثل پرنده‌شناسی، پستاندارشناسی و میکروب‌شناسی هویت خود را بازیافته‌اند، ولی این بار با تکیه بر روش‌های برخاسته از زیست‌شناسی یاخته‌ای و ژنتیک؛ چرا که طی این سال‌ها زیست‌شناسان متوجه شده‌اند که اغلب فرایندهای یاخته‌ای، زیست مولکولی، بیوشیمیایی یا حتی بوم‌شناختی، در هر کدام از گروه‌های مختلف جانداران، جنبه‌های ویژه و منحصر به فردی دارد که کماکان بررسی اقسام تنوع زیستی را به صورت مجزا ضروری می‌کند. آنچه ویلسون می‌گوید، روایت سرراستی از روند توسعه زیست‌شناسی طی هفتاد سال اخیر است؛ اما ما کجای این روند ایستاده‌ایم؟
به‌نظر می‌رسد کسانی که پایه‌های این کتاب را پی‌ریزی کرده‌اند، تصور کرده‌اند که این همه سال درس زیست‌شناسی بیش از حد به تنوع زیستی و مباحثی مثل تکامل و بوم‌شناسی پرداخته و حالا نوبت غلبه «انسان‌» است. این رویکرد نه تنها در جهت توسعه زیست‌شناسی در دهه‌های اخیر نبوده، بلکه عقب‌گردی کامل است. در کتاب جدیدالتألیف زیست‌شناسی پایه دوازدهم از میان همه جانداران، انسان پررنگ‌ترین جاندار است و از میان همه مباحث زیستی، آن‌هایی پررنگ‌تر مانده‌اند که به انسان مرتبط‌تر هستند، به‌خصوص «فیزیولوژی انسانی» که بیشتر به درد قبولی دانش‌آموزان در رشته پزشکی می‌خورد. برایند این نگاه کم‌رنگ شدن جنبه‌های بنیادی زیست‌شناسی از قبیل تنوع زیستی، بوم‌شناسی و تکامل است. شاید هدف کسانی که چنین تصمیمی گرفته و تصمیم خود را عملی کرده‌اند، دشمنی با تنوع زیستی، اکولوژی یا نظریه تکامل به‌عنوان نظریه‌ای خلاف آموزه‌های مذهبی نبوده باشد؛ اما به‌نظر می‌رسد حرف ایشان آن است که تعارف را کنار بگذاریم؛ قاطبه دانش‌آموزان زیست‌شناسی را به‌این علت می‌خوانند تا پزشکی را در دانشگاه بیاموزند. جانورشناسی، گیاه‌شناسی یا بوم‌شناسی چندان به درد پزشک‌های آینده نخواهد خورد. پس بهتر است جز قسمت‌های مرتبط با بهداشت و مطالعات دارویی، مطالب دیگر کم‌رنگ یا از کتاب‌های زیست‌شناسی بیرون رانده شوند.
نتیجه کار کتابی است که به سختی می‌توان آن را «زیست‌شناسی» نام نهاد. دانش زیست‌شناسی سرآغاز و هدفی دارد که در چارچوب کتاب‌های درسی مستحیل شده است. شاید اگر قرار بود درس زیست‌شناسی را به‌کلی از دبیرستان حذف و صرفاً «نگاهی مختصر به فیزیولوژی انسان» به جای آن تدریس کنیم، از تعارف دورتر و به واقعیت نزدیک‌تر می‌بودیم.
اگر شما هم فکر می‌کردید دشمن اصلی نظریه‌های علمی در ایران منتقدان مذهبی هستند، سخت در اشتباه‌اید. دست‌کم تجربه هفده‌ساله نگارنده این سطور که از سال ۱۳۸۰ به‌طور مستمر درباره «تکامل» قلم می‌زده و از سال ۱۳۸۳ به‌طور مستمر معلم زیست‌شناسی بوده و به‌تدریس زیست‌شناسی، از جمله زیست‌شناسی تکاملی اشتغال داشته است، خلاف این را می‌گوید. نگارنده طی این مدت با مذهبی‌ترین منتقدان تکامل به راحتی کنار آمده و بی‌کم‌وکاست و حذف و تعدیل، درباره تکامل نوشته و این مبحث را تدریس کرده‌است. در این مدت، معمولاً این قبیل افراد قانع شده‌اند که این نظریه بنیادی زیستی مزاحمتی برای باورهای مذهبی ندارد و فضای فکری کسی را تنگ نمی‌کند.
به‌نظر می‌رسد جامعه ما همان است که گِرد و کروی بودن زمین را بدیهی می‌شمارد و هرگونه بحث علمی در این باره را خارج از حوصله می‌داند. بنابراین، ظاهراً، اگرچه جامعه ما در مرحله تأیید نظریات علمی، از آمریکایی‌ها بسیار پیش‌تر است؛ اما وقتی پای استدلال و استنتاج درباره لزوم آشنایی با علم و نظریات علمی پیش می‌آید، بی‌حوصله و ناگنجاست.
به نظر نگارنده نباید در ایران نگران تقابل نگاه علمی با عقاید مذهبی باشیم، زیرا بزرگ‌ترین دشمن علم در ایران همین شیوه نگاهی است که علم محض و ترویج تفکر علمی را بحثی خارج از حوصله، بیهوده و تزئینی می‌شمارد و ارزش چندانی برای کنجکاوی‌های علمی قائل نیست. این طرز فکر نام‌های مختلفی دارد: مؤلفان کتاب زیست‌شناسی دوازدهم آن را «انسان‌محوری» تلقی‌کرده‌اند؛ در فضای اقتصادی نامش «اقتصاد دانش‌بنیان» است و بودجه‌های پژوهشی را به جای علوم محض، خرج شرکت‌هایی می‌کنند که باید در فضای مطلقاً رقابتی کسب درآمد می‌کردند؛ در




هم روشن است:‌ هر چند شوربختانه سرفصل‌‌هایی درباره حل مسائل عمده بوم‌شناختی، مانند زیست‌شناسی حفاظت یا فنون احیای بوم سازگان‌ها چندان که باید و شاید در برنامه درسی زیست‌شناسی کشور ما لحاظ نشده است، اما می‌دانیم بیشترِ دانش‌آموزان ذاتاً پژوهش درباره تنوع زیستی و حیات‌وحش پیرامون خود را دوست دارند. اگر بخواهیم، به یقین می‌توانیم به آسانی آنان را به تنوع زیستی بیشتر علاقه‌مند کنیم؛ همان‌گونه که برخی از همکاران ما چنین می‌کنند که راهشان پُر رهرو باد!
همچنان که می‌دانید درهای این نشریه همواره به روی مطالب و موضوع‌های مربوط به تنوع زیستی باز بوده است. همواره کوشیده‌ایم در هر شماره عکس‌ها، گزارش‌ها و پژوهش‌های شما را درباره تنوع زیستی سرزمین پیرامون‌تان معرفی کنیم. اما اکنون فرصت بی‌نظیری فراهم آمده است. به شکرانه پدیداری و گشایش گونه دیجیتال رشد آموزش زیست‌شناسی، این نشریه فضایی نامحدود به روی تصاویر، گزارش‌ها، مقالات و پژوهش‌های شما درباره حیات‌وحش ایران باز کرده است. پس حداقل گوشی تلفن همراه خود را بردارید، از گیاهان، جانوران یا آغازیان پیرامون عکس بگیرید و آن‌ها را همراه با تصاویر ثبت شده از سوی دانش‌آموزانتان، از طریق این وبگاه برای ما بفرستید. منتظریم .


محمد کرام‌الدینی:
سرمقالهٔ شمارهٔ بهار ۹۸
یوزپلنگ و گورخر به‌چه درد می‌خورند؟
اکنون که این سرمقاله را برای شماره بهار ۱۳۹۸می‌نویسم، بیستم مهرماه ۱۳۹۷ است. بی‌گمان تا حدود ۶ ماه بعد که این شماره از نشریه در برابر دیدگان شما قرار می‌گیرد، بسیاری از خبرهای امروزی کهنه و حتی فراموش شده‌اند؛ اما به ‌نظرم برخی خبرها به علت اهمیتی که دارند، فراموش‌ناشدنی‌اند. پس با این فرض، به خبری فراموش‌ ناشدنی می‌پردازم که این روزها در میان دوست‌داران حیات‌وحش همچنان داغ است.
خلاصه خبرِ هولناک چنین است:‌ قرار بود هفته گذشته ۱۰ رأس گورخر آسیایی با هدف معرفی مجدد این‌گونه به زیستگاه قبلی، از سایت توران واقع در شاهرود به پارک ملی کویر در گرمسار منتقل شوند؛ اما متأسفانه یک رأس گورخر در ابتدای عملیات، دو رأس دیگر در حین انتقال به پارک ملی کویر و دو رأس دیگر پس از عملیات زنده‌گیری تلف شدند؛ یعنی از مجموع ۱۰ رأس گورخر، ۵ رأس تلف شدند.
خبرنگاران در ادامه این خبر توضیح داده‌اند که گورخر آسیایی تنها بازمانده علف‌خواران تک‌سُم و از گونه‌های شاخص استان سمنان است. گورخر آسیایی در گذشته جمعیت فراوانی در خاورمیانه، آسیای میانه و چین داشت؛ اما اکنون نسل آن در اغلب مناطق منقرض شده و از زیرگونه ایرانی آن فقط ۲۲۰ رأس در منطقه خارتوران شاهرود و جمعیت کوچکی در منطقه حفاظت‌شده بهرام گور در استان فارس باقی مانده است.
یکی از همکاران محیط‌زیستی ما در یکی از شبکه‌های اجتماعی در این‌باره چنین اظهار نظر کرده است (با مختصری ویرایش):
«... من سال‌هاست در این زمینه فعالیت می‌کنم. در این مدت، بارها شاهد تلف شدن خواسته یا ناخواسته جانوران حیات‌وحش از سوی کارشناسان و دیگر متولیان بوده‌ام و البته، شاهد پیشرفت‌های محسوسی هم طی سال‌های گذشته هستم.
واقعیتِ غیرقابل کتمان، بی‌ارزش بودنِ جانِ حیات وحش برای برخی متولیان است که جای تأسفِ بسیار دارد. برخی مدیران در استان‌ها خود را در مسائل مربوط به حیات‌وحش که بخش اعظمی از وظایف‌شان را تشکیل می‌‌دهد درگیر نمی‌کنند؛ یعنی وظیفه خود را بیشتر فعالیت در زمینه آلودگی‌ها و آلاینده‌ها می‌دانند... شاید پرداختن به موضوع حیات‌وحش برای آن‌ها نه جذاب و نه درآمدزا باشد. آن‌ها هزینه کردن برای نجاتِ جانِ حیات وحش را به اصطلاح عامیانه آفتابه خرج لحیم می‌دانند و این بسیار غم‌انگیز است.
.... هرگز یادم نمی‌رود اولین روزهایی که استخدام شدم، حین گشت در تالاب با یکی از همکاران، با عقابی که بر اثر برخورد با خطوط انتقال برق مصدوم شده بود، روبه‌رو شدیم. آن را فوراً به اداره [محیط‌زیست] انتقال دادیم و خوشحال بودیم که توانسته بودیم در اولین روز خدمت، کار مثبتی انجام دهیم؛ اما چند روز بعد، در کمال تعجب، جنازه این عقاب را در سطل زباله اداره دیدیم. بعد از اعتراض و پیگیری به ما گفتند این عقاب سهم روباه‌ها بوده است. بعدها فهمیدم آن عقاب صحرایی پرنده‌ای در خطر انقراض بود...».
می‌دانیم که خبرهای اتلاف حیات‌وحش کشورمان، برخلاف خودِ جانوران چندان کمیاب نیستند. با جست‌وجویی اندک و کوتاه درمی‌یابیم که این داستان سر دراز دارد. برخورد جانوران با خودروها در جاده‌های کشور، شیوع بیماری‌های واگیر در جانواران وحشی، تلف‌شدن آن‌ها بر اثر کمبود غذا و خشکسالی، یا روی آوردن به رژیم زباله‌خوری و مانند این‌ها؛ اما در اینجا کاری با این نوع خبرها که واقعاً هم تأسف‌برانگیزند، نداریم. اعداد و ارقامی که گاه و بی‌گاه درباره کاهش تنوع زیستی سرزمینمان به‌‌صورت رسمی یا غیررسمی منتشر می‌‌شوند، خود یکی داستانِ بزرگ است پُر آب چشم.
به نظرم بخشی از تقصیرِ کمبود دانش عمومی، از جمله دانشِ مسئولان و تصمیم‌گیران درباره حیات‌وحش و اهمیت حفاظت از آن، بر گردنِ برخی از ما معلمان زیست‌شناسی است. برخی از ما درباره اهمیت حیات وحش و تنوع زیستی با دانش‌آموزانمان گفت‌وگو نمی‌کنیم. برخی از ما آنان را وا نمی‌داریم که در این زمینه تحقیق کنند. برخی از ما نمی‌کوشیم در ذهن‌های آنان حک کنیم که پاسداری از تنوع زیستی وظیفه شهروندی همه ماست. برخی از ما سعی نمی‌کنیم مفهوم شبکه حیات و نگرش سیستمی و کل‌نگر را بدانان بفهمانیم. به آنان نمی‌گوییم انسان جزئی از یک سیستم است و نابودی هر یک از بخش‌های این سیستم ما را یک گام به نابودی نزدیک‌تر می‌کند. تلاش نمی‌کنیم آنان را با حیات‌وحش پیرامونی بیشتر آشنا کنیم و لذا، دانش‌آموزان اهمیت تنوع زیستی را چندان که باید، در نمی‌یابند، حیات‌وحش را دوست نمی‌دارند و بدیهی است که نسبت به آن احساس مسئولیت نمی‌کنند.
می‌توانیم پاسخ‌های این گروه از معلمان را حدس بزنیم، وقت نداریم. حجم مطالب درسی زیاد است و اجازه پرداختن به مطالب غیردرسی را هر چند هم مهم باشند، نمی‌دهد. کتاب‌های درسی به این موضوع آن‌چنان که باید و شاید نپرداخته‌اند و لذا ما نمی‌توانیم خارج از مطالب کتاب‌های درسی تدریس کنیم...
پاسخ ما


... فصلي كه با هدف مطرح كردن اهميت نظام دادن به خرمن موجودات زنده‌اي كه آدمي شناسايي و نام‌گذاري كرده است طراحي و برنامه‌ريزي شده بود و نگارندهٔ اين سطور براي تدوين آن روزهايي از عمر را صرف كرده بود. نگارنده هم‌چنين به ياد آورد كه از آن پس رده‌بندي جانداران تا چند سالي به عنوان منبعي براي مطالعهٔ بيشتر در آن كتاب پايداري كرد و باقي ماند، اما سرانجام به كلّي از كتاب‌هاي درسي بيرون شد و با خروج خود گروهي را از كاهش محتواي كتاب شادمان كرد، اما گروهي ديگر را به اعتراض واداشت كه با اين شير بي دمّ و سر و اشِكَم محتوا چه كنند!


76.pdf
410.9Kb
سرمقالهٔ شمارهٔ ۷۶، سوگ‌نامه‌ای برای حذف رده‌بندی از کتاب زیست‌شناسی و آزمایشگاه۱ (پاییز۱۳۸۸):
مي‌گويند روزي چوپاني مشغول چرانيدن گوسفندان بود. جواني آشنا كه دانشجوي زيست‌شناسي بود، از آنجا مي‌گذشت و خواست كمي با چوپان گفت‌وگو كند. پيش آمد و سر سخن را باز كرد. چوپان گفت سؤالي از تو مي‌پرسم كه اگر به درست پاسخ گويي، گوسفندي به تو مي‌بخشم. پرسيد. دانشجو پاسخ را به درستي داد. چوپان گفت تو برنده شدي، حالا هر گوسفندي را كه مي‌خواهي بردار و برو به سلامت. جوان چنين كرد و به چوپان خداحافظ گفت. چوپان پاسخ داد: خدا به همراهت، اما اي دانشجوي زيست‌شناسي، آن كه برداشتي گوسفند نيست، بلكه سگ گلّه است!
وقتي كه آن استاد محترم اين لطيفه را حكايت كرد، همه خنديدند و نگارندهٔ اين سطور گرچه ندانست چند تن از حاضران به نكته‌اي كه استاد درون اين لطيفهٔ طنزآلود پنهان كرده بود، پي بردند و در نهان اندوهگين شدند؛ اما به يادآورد آن روز را در چند سال پيش كه فصل نخست كتاب زيست‌شناسي و آزمايشگاه۱ كه در آن سال «رده‌بندي و نام‌گذاري جانداران» عنوان داشت از صحنهٔ درس و مدرسه رخت بربست و رفت؛ فصلي كه با هدف مطرح كردن اهميت نظام دادن به خ

20 last posts shown.

249

subscribers
Channel statistics