Forward from: رازها و نمادها و آموزه های شاهنامه
تو این را دروغ و فسانه مدان
آشنایی با رازها و نمادهای شاهنامه
سخن 3- دیو
پنجره 5 : «دیو» به معنی «هر گونه آزارنده»
دیدیم(پنجره3) که یکی از اندریافتهای «دیو»، برآمده از Da,e,va، پندارینه ای است اهریمنی، ستیزگر با هر پدیده اهورایی! این دیو، جاندار انگاشته(ن.ک. پنجره1) ای است که گستره ای از سرما، گرما،آتشفشان، توفان، سیل، بیماری، میکروب، جنگ، درندگان تا انگیزه های درونی چون آز و نیاز و رشک و... را در بر می گیرد!
همچنین شاهان آغازین شاهنامه را نیز «جاندارپنداشته» یِ «ویژگی برجسته یک روزگار» دانستیم!
تهمورث (رباینده زورمند) ، «جاندارپنداشته» یِ روزگار چیرگی بر دیوانی چون «زمهریر وُرم3 »و «آزار جانوران» بود.
ز هر جای کوته کنم دست دیو
که من بود خواهم جهان را خدیو
در دوران «تهمورث»، چارپایان سُمدار کوچک (که با دستبرد به کشتزارها و اندوخته ، و بزرگترها با رساندن آسیب، مردم را می آزردند و «دیو» پنداشته می شدند)، رام مردم شدند! به تعبیر شاهنامه، «تهمورث» آنان را از زاستار(طبیعت) ربود و به زیستگاه مردم آورد و از آنان بهره بردند!
بیاورد و یکسر به مردم کشید
نهفته همه سودمندی گزید
اسب نیز «اهرمن پنداشته»ی دیگر بود که رام مردم شد و سفر و جابجایی را بر او آسان کرد!
برفت اهرمن را بد افسون ببست،
چو بر تیزرو بارگی برنشست،
زمان تا زمان زینش برساختی،
همه گِردِ گیتیش برتاختی
همدستی دیوان گسست و توانشان به سستی گرایید، پس گردن نهادند و زنهار خواستند!
یکایک برآراست با دیو چنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
از ایشان دوبهره بدافسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست!
کشیدندشان خسته و بسته، خوار
به جان خواستند، آن زمان، زینهار!
باهم از پنجره هایی دیگر، به رازهای نمادینه شاهنامه می نگریم:
👇👇👇
https://t.me/ShahnamehToosi
آشنایی با رازها و نمادهای شاهنامه
سخن 3- دیو
پنجره 5 : «دیو» به معنی «هر گونه آزارنده»
دیدیم(پنجره3) که یکی از اندریافتهای «دیو»، برآمده از Da,e,va، پندارینه ای است اهریمنی، ستیزگر با هر پدیده اهورایی! این دیو، جاندار انگاشته(ن.ک. پنجره1) ای است که گستره ای از سرما، گرما،آتشفشان، توفان، سیل، بیماری، میکروب، جنگ، درندگان تا انگیزه های درونی چون آز و نیاز و رشک و... را در بر می گیرد!
همچنین شاهان آغازین شاهنامه را نیز «جاندارپنداشته» یِ «ویژگی برجسته یک روزگار» دانستیم!
تهمورث (رباینده زورمند) ، «جاندارپنداشته» یِ روزگار چیرگی بر دیوانی چون «زمهریر وُرم3 »و «آزار جانوران» بود.
ز هر جای کوته کنم دست دیو
که من بود خواهم جهان را خدیو
در دوران «تهمورث»، چارپایان سُمدار کوچک (که با دستبرد به کشتزارها و اندوخته ، و بزرگترها با رساندن آسیب، مردم را می آزردند و «دیو» پنداشته می شدند)، رام مردم شدند! به تعبیر شاهنامه، «تهمورث» آنان را از زاستار(طبیعت) ربود و به زیستگاه مردم آورد و از آنان بهره بردند!
بیاورد و یکسر به مردم کشید
نهفته همه سودمندی گزید
اسب نیز «اهرمن پنداشته»ی دیگر بود که رام مردم شد و سفر و جابجایی را بر او آسان کرد!
برفت اهرمن را بد افسون ببست،
چو بر تیزرو بارگی برنشست،
زمان تا زمان زینش برساختی،
همه گِردِ گیتیش برتاختی
همدستی دیوان گسست و توانشان به سستی گرایید، پس گردن نهادند و زنهار خواستند!
یکایک برآراست با دیو چنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
از ایشان دوبهره بدافسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست!
کشیدندشان خسته و بسته، خوار
به جان خواستند، آن زمان، زینهار!
باهم از پنجره هایی دیگر، به رازهای نمادینه شاهنامه می نگریم:
👇👇👇
https://t.me/ShahnamehToosi