Akuma🩸𖨥
- هی، جئون؟! صدای من رو میشنوی؟! به چشمهای من نگاه کن لعنتی! جئون جونگکوک؟!
جونگکوک غرق در حسی شبیه خفگی از پشت پردهی اشکی که آسمون شب نگاهش رو پوشونده بود، به چهرهی نگران هیونگ قدیمیاش چشم دوخت و سپس درحالیکه وحشتزده سرش رو به چپ و راست تکون میداد، بیاختیار یقهی کتش رو بین دستهای سرمازده و لرزونش گرفت.
- تو... من رو دوست داری؟!
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP
- هی، جئون؟! صدای من رو میشنوی؟! به چشمهای من نگاه کن لعنتی! جئون جونگکوک؟!
جونگکوک غرق در حسی شبیه خفگی از پشت پردهی اشکی که آسمون شب نگاهش رو پوشونده بود، به چهرهی نگران هیونگ قدیمیاش چشم دوخت و سپس درحالیکه وحشتزده سرش رو به چپ و راست تکون میداد، بیاختیار یقهی کتش رو بین دستهای سرمازده و لرزونش گرفت.
- تو... من رو دوست داری؟!
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP