🔻تمکین: ملا محمد عمر ـرحمه الله ـ میگوید: من با بیست نفر از هم کلاسیهایم در حالی مشغول تحصیل بودم که کره زمین را فساد در برگرفته بود و قدرت نیز در دست فاسقان و بزهکاران بود و هیچ کسی تصور نمیکرد که امکان تغییر این اوضاع و اصلاح امور وجود داشته باشد.
اگر من نیز اینگونه فکر میکردم و با خود میگفتم «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ... خداوند هيچ كس را، جز به اندازه توانايىاش، تكليف نمیكند.» این آیه برایم کافی بود (تا من نیز دست رو دست گذاشته و کاری نکنم) ، و موضوع (به پا خواستن برای اصلاح) را رها میکردم برای اینکه چیزی در توان نداشتم.
اما من با توکلی خالصانه بر خداوند توکل کردم و هر کس اینگونه بر خداوند توکل کند خداوند نیز هرگز او را ناامید نمیکند.
در ابتدای جنبش، کتابهای مدرسهای که در منطقهی "سنجسار" در استان قندهار بود را کنار گذاشتم و شخص دیگری را با خود همراه کرده و با پای پیاده به منطقه "زنجاوات" رفتیم.
ىر آنجا شروع به دیدار با دانش آموزان در مدارس و حلقههای درس در صبح همان روز کردیم و به حلقهی درسی رفتیم که در آن حول و حوش چهارده دانش آموز تحصیل میکردند، آنها را در دایرهای در اطراف خود جمع کرده و به ایشان گفتم که دین خداوند در حال پایمال شدن است و مردم نیز آشکارا اعمال فسق انجام میدهند، و اهلِ دین نیز تدینشان را پنهان میکنند و فاسقان بر تمام منطقه تسلط پیدا کردهاند، و این را نیز به آنها گفتم که با این اوضاع امکان ندارد که به تحصیل ادامه داد و این مشکلات نیز فقط با شعار سر دادن حل نمیشوند، ما دانش آموزانی میخواهیم که بر ضد این فساد به پا خیزیند، اگر واقعا میخواهید که برای دین خدا کاری انجام دهیم باید تحصیل را کنار بگذاریم و به صراحت به شما بگویم هیچ کسی به ما وعده نداده که یک روپیه به ما کمک خواهد کرد ، تا گمان نکنید که ما برایتان غذا و خوراک تأمین خواهیم کرد ، بلکه از مردم درخواست غذا و همکاری میکنیم.
و در ادامه نیز گفتم این عمل، کار یک روز یک هفته یک ماه و حتی یک سال نیز نیست بلکه نیازمند زمانی طولانی میباشد آیا میتوانید این کار را انجام دهید یا خیر؟
من آنها را تشویق کرده و به ایشان میگفتم این فاسق به طور علنی با دین خداوند میجنگد و ما نیز ادعا میکنیم که اهل دین خداوند هستیم در حالی که نمیتوانیم کاری برای یاری دادن به شریعت او انجام دهیم.
لذا خداوند را به شهادت میگیرم که این همان حقیقت است و من در مقابل خداوند متعال در روز حشر نیز این شهادت را خواهم داد.
اگر من نیز اینگونه فکر میکردم و با خود میگفتم «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ... خداوند هيچ كس را، جز به اندازه توانايىاش، تكليف نمیكند.» این آیه برایم کافی بود (تا من نیز دست رو دست گذاشته و کاری نکنم) ، و موضوع (به پا خواستن برای اصلاح) را رها میکردم برای اینکه چیزی در توان نداشتم.
اما من با توکلی خالصانه بر خداوند توکل کردم و هر کس اینگونه بر خداوند توکل کند خداوند نیز هرگز او را ناامید نمیکند.
در ابتدای جنبش، کتابهای مدرسهای که در منطقهی "سنجسار" در استان قندهار بود را کنار گذاشتم و شخص دیگری را با خود همراه کرده و با پای پیاده به منطقه "زنجاوات" رفتیم.
ىر آنجا شروع به دیدار با دانش آموزان در مدارس و حلقههای درس در صبح همان روز کردیم و به حلقهی درسی رفتیم که در آن حول و حوش چهارده دانش آموز تحصیل میکردند، آنها را در دایرهای در اطراف خود جمع کرده و به ایشان گفتم که دین خداوند در حال پایمال شدن است و مردم نیز آشکارا اعمال فسق انجام میدهند، و اهلِ دین نیز تدینشان را پنهان میکنند و فاسقان بر تمام منطقه تسلط پیدا کردهاند، و این را نیز به آنها گفتم که با این اوضاع امکان ندارد که به تحصیل ادامه داد و این مشکلات نیز فقط با شعار سر دادن حل نمیشوند، ما دانش آموزانی میخواهیم که بر ضد این فساد به پا خیزیند، اگر واقعا میخواهید که برای دین خدا کاری انجام دهیم باید تحصیل را کنار بگذاریم و به صراحت به شما بگویم هیچ کسی به ما وعده نداده که یک روپیه به ما کمک خواهد کرد ، تا گمان نکنید که ما برایتان غذا و خوراک تأمین خواهیم کرد ، بلکه از مردم درخواست غذا و همکاری میکنیم.
و در ادامه نیز گفتم این عمل، کار یک روز یک هفته یک ماه و حتی یک سال نیز نیست بلکه نیازمند زمانی طولانی میباشد آیا میتوانید این کار را انجام دهید یا خیر؟
من آنها را تشویق کرده و به ایشان میگفتم این فاسق به طور علنی با دین خداوند میجنگد و ما نیز ادعا میکنیم که اهل دین خداوند هستیم در حالی که نمیتوانیم کاری برای یاری دادن به شریعت او انجام دهیم.
لذا خداوند را به شهادت میگیرم که این همان حقیقت است و من در مقابل خداوند متعال در روز حشر نیز این شهادت را خواهم داد.