"یادداشت های یک دیوانه"


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


حق می‌گفت و می‌خندید.🍸🤍
Hi @durov
This channel does not go against the law.
And it has no pornographic and rough posts. please pay attention!

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


تا قیامت ؛ دل من گریه میخواد.




بخاطر آدما ناراحت نباش ؛ همشون میمیرن.


توی آخرین جنگ خورشید و سرخی ؛ طلای لبخندم شد غروبِ رنج.
مادرم که غیب شد درب رو شکستن ٬ داد زدم دستهای ما آلوده به قتلن.
سوزش سرنگ رو حس کردم تو دستم.




کاش پیرتر بودم مثل ریشه‌ها
یا جوان‌تر مثل شاخه‌ها
اینجا که من ایستاده‌ام ، فقط تبر میخورم




در حسرت یک نعره مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد


او به ظاهر گشت عاشق ؛ ما به معنا سوختیم.






به خدا بگویید جهنمی که وعده اش را می‌داد ، بندگانش خود برای ما ساختند.او جز بدهکاری سر و کاری با ما ندارد.
به او بگویید این بار ؛ پیامبری برای عشق بفرستد.
قسم به این نفس های تنگ لحظات تلخ جدایی.


اونکه سپردی به باد حسرت ؛ تمام دار‌و‌ندار ما بود‌.


میگفت :
همیشه اونایی که بین دل و عقل
عقلو انتخاب میکنن شاید کار درستی میکنن
ولی هیچوقت حال دلشون خوب نیست !




به رویاهایش فکر میکرد ؛
به خاکستر همه رویاهایی که در یک روز بارانی به باد سپرد.سوار ماشینش شد.در دلش گفت:"شاید در زندگی بعدی ؛ اگر این یکی کافی نبود."
زندگی خالی بود.پوچ.شاید این تنها خاصیتش بود.
با این اوصاف ، آیا هرگز می‌توان زندگی کرد؟
سرعتش را بیشتر کرد.همیشه انگار چیزی کم بود ، مهم نبود چقدر داشت.سرعتش را بیشتر کرد.می‌ارزه مگه نه؟باز هم بیشتر.بسه احمق.زیر لب زمزمه میکرد:
"شاید در زندگی بعدی ؛ اگر این یکی کافی نبود."




+ اسم کسی رو بگو که هیچ وقت ندیدیش
- راجع به من سوال نپرسید خوشم نمیاد!


اونکه رفته ؛ دیگه هیچوقت نمیاد.


و در پایان ؛ ما گریه میکنیم.چرا که ما با همه وجود جنگیدیم و چیزی به دست نیاوردیم.

20 last posts shown.

40

subscribers
Channel statistics