[باکلان ها هرگز نمی میرند]
ما آستارایی ها ید طولایی در مخالفت با پرندگان داریم.
شما یادتان نمی آید ،قدیم ندیما منتظر بارش برف می ماندیم ،به محض ملاحظه اولین دانه های برف "رزین داشی"را برداشته،به جان "قره توغ"و "سلنج"می افتادیم .این زبان بسته ها از ترس ما انسانها نمی توانستند جایی فرود بیایند و مجبور بودند روشنایی روز را در آسمان سپری کنند ،وقتی که شب می شد خدا را شکر می کردند که انسانها به خانه هایشان رفته و استراحت خواهند کرد و آنها هم به تبع آن رنگ آسایش را خواهند دید .ولی ما انسانها تا هوا تاریک می شد "قووه چیراغ" را برداشته و در "بررق"که محل استراحت و خوابشان بود دنبال آنها می گشتیم و با پیدا کردن آنها مانند ارشمیدوس از خوشحالی به آسمان می پریدیم و داد می زدیم "یافتم" و به خاطر این موفقیت خدا را سپاسگزار می شدیم.
زمانی که رزین داشی و "جله" وسیله شکار ما انسانهای متمدن بود "نسل اینها منقرض نشده بود تا اینکه علم و دانش به یاری ما شتافت و تفنگ بادی 4/5 اختراع شد این تفنگ باعث از بین رفتن تسلط وسایل شکار قدیمی شده و اگر دست کسی رزین داشی می دیدند مسخره اش می کردند تا اینکه علم باعث update شدن وسایل شکار شده و تفنگ های تک لول و دولول و سه لول الی N لول به داد بشر، این اشرف مخلوقات رسید .ما انسانها بهترین هستیم و شایسته بهترین ها و باید با بهترین اسلحه ها به جان همدیگر و پرندگان بیفتیم.
در حال حاضر به برکت علم نسل حیوانات وحشی و پرندگان از روی زمین منقرض شده و این موجودات به خاطرات نوستالژیک ما تبدیل شده اند .
چند سال پیش در آستارا در بلوار سفیر امید جایی به نام "مرداب" بود یکی از سالها عده ای پرنده مهاجر که از آسمان شهر ما رد می شدند به صورت اتفاقی آنجا را دیدند و رئیس قبیله گفت دوستان اندکی درنگ کنید احساس می کنم اینجا جای خوبی برای قشلاق کردن باشد .پرندگان دستور رئیس را اطاعت نموده، فرود آمدند و در مرداب سکنی گزیدند.
مردم که به خاطر شکار پرندگان چندین سال از دیدن آنها محروم شده بودند خدا را شکر کردند که شهرستان ما با قدوم این عزیزان "برکتتی" شده است .ولی مسئولین گفتند: شما عوام هستید و نمی دانید پرندگان برای شما ضرر دارند و آنها را "کیشته" کردند و گفتند :برین خونه هاتون دیگه هم این طرفا پیداتون نشه ها"
و مرداب را با شن و ماسه و سنگ و خاک پر کردند تا مغازه درست کنند .
چند وقت پیش که مسئولین در اطراف و اکناف شهر در حال گشت زنی بودند دیدند که در حوالی غلام محله(استیل ) چند فقره از پرندگان که مزاحم پیشرفت شهر و اکوسیستم هستند وجود دارند .بنابراین بلندگو را برداشته و گفتند "بروید بیرون".پرندگان نرفتند -"گدون چوله"باز هم نرفتند "get out" باز هم نرفتند "روه بشه گین اوبانا" اما پرندگان که زبان آدمیزاد حالیشان نمی شد و از طرفی فارغ التحصیل رشته "مترجمی زبان پرندگان" در شهر ما وجود نداشت بنابراین مسئولان نتوانستند خواسته خود را به پرندگان انتقال دهند.
وقتی "گفتمان"و گفتگوی تمدن ها جواب نداد و نظریه"هانتینگتون"به درد مسئولین خورد و "برخورد تمدن ها"چاره کار گردید.
ابتدا با کشیدن جاده از وسط استیل خواستند قلمرو حاکمیتی آنها را محدود کنند ولی عده ای طرفدار محیط زیست مزاحم! که مانع پیشرفت شهرستان هستند ،جلوی آنها را گرفتند و جاده تخریب شد.
با تفنگ هم نتوانستند پرندگان را بزنند زیرا محیط زیست آنها را جریمه کرده و به مرجع قضایی معرفی می کرد.
پس چاره ای اندیشیدند در حد المپیک 2018 ؛ "شناور" داخل استیل انداختند شاید روی پرندگان که در حد سنگ پای قزوین بود کم بشود.
در توجیه این کار می فرمایند: ما اشتغال زایی می کنیم. همه می دانند که اشتغال چیز خوبی است و از بس دوستش داریم ، روی بدن خود کلمه "اشتغال "را خالکوبی کرده ایم و خدا خدا می کنیم که حداقل "ا.ا.دارستانی" جایی مشغول به کار بشود، اما [اشتغال]به چه قیمتی؟به قیمت [اشغال ]محیط زیست و [اشکال] در طبیعت؟
این شناور مقدمه ایست برای انداختن شناورهای دیگر .ای کاش دوستان این شناور ها را در دریای کاسپین می انداختند همان کاری که دوبی در خلیج فارس کرده و استیل مانند دریاچه شورابیل خالی از سازه می شد.
تشکر می کنیم از همه دوستانی که در زمینه محیط زیست و حفظ استیل فعالیت دارند "از گروه مردم نهاد زیستمان" از "مهدی نصرتی" عزیز و همه انسانهایی که دلشان برای استیل و طبیعت می تپد .
امیدواریم آخرین سکانس این بازی و فیلم جدال طرفداران محیط زیست و مسئولین محترم ، مثل فیلم مادر مرحوم علی حاتمی نباشد که اکبر عبدی می گوید "مادر....... مرد"
و پرندگان استیل همیشه زنده باشند.
به قلم : عاشق طبیعت
@Zistman