'امروز که با مدرسه رفتیم کمپ و تو گیتارتو برداشتی و شروع کردی به اهنگ خوندن،یجورایی احساس میکردم باید گریه کنم،،هیچکس به معنی جمله هات توجه نمیکرد ولی من وقتی بهش فکر میکنم،احساس میکنم که باید بخاطر قوی بودنت ازت تشکر کنم، از شانس خوبم الان باهم توی چادریم و تو ب طرز کیوتی کنارم خوابیدی؛ ولی چند دقیقه پیش که لباساتو عوض میکردی خیلی صکصی بودی مرد کامان لطفا بیشتر از تیشرت های جذبی که داری استفاده کن،،فکر کنم داری از خواب بیدار میشی تا اب بخوری، پس من الان مجبورم خودمو ب خواب بزنم تا وقتی دیدمت دوباره سرخ نشم ابروریزی نکنم.