#بومی_سازی_علوم
و
#مکانمندی_معرفت
_______در متن بالا از کانال اخبار فلسفه در گزارش کلام سخنران گفته شده: «علوم انسانی "در" "فضای" فرهنگی انسان ایرانیاسلامی شکل نگرفته است». (بر دو کلمۀ "در" و "فضا" تأکید کردم؛ تا اندکی دربارۀ معنای مکانمندیِ معرفت درنگ کنیم).
_____این مسأله مهمی است . فلسفۀ سیاست زده و سفارشی آسیب به خود آن "پروژه" و "پروپوزال"ی میزند که به عنوان طرحی پژوهشی ارائه و بودجۀ احتمالا زیادی نیز از موسسات دولتی و غیر دولتی دریافت میکند، اما نه صرفا با بدنام کردن آن و مسائل سیاسیِ روز و مبتذل را به عنوان عنصر و مقدمۀ حیاتی در قیاسات و براهین به راحتی بازی میدهند، بلکه و بسا به همین دلیل این مواقع متفکری ورزیده هم اگر حرفی درست و راست بگوید، کسی "گوش" نمیدهد. سیاست مادرِ "عناد و لجاجت" است؛ خصوصا در مقابل الفاظ و ظواهر اموری مانند "علم دینی" و خصوصا "علوم انسانیِ دینی یا اسلامی". همین پرتنش یودن مجال اندیشۀ سرد و ساده و منطقی را از همگان میگیرد.
اما مثلا فلسفه و طب و حساب و ریاضیات و طبیعیات چون در "فضای اسلامی" بوده فلسفه و ریاضی و طب اسلامی داریم. اما جامعه شناسی اسلامی نداریم [این کلمۀ "فضا" خودش لفظی است که زیاد به کار رفته و باید درست معانی آن بررسی شود. اصل کلمۀ فضا از علم هندسه به معنیِ "مکانی که بعدمندی و امتداد از مشخصات اصلیِ آن است آمده. اما این فضا در بحث فوق، نوعی مکانی "زیسته" است. نوعی محیط زیست شهری است. (مانند فضای مدینه النبی، فضای مکه، فضای بعداد، فضای تهران و استامبول رم و ...). مکانی که در هندسه و فیزیک به کار میرود، اصطلاحا همه بخشهای او مثل همند؛ یعنی مکانی است که جزئی بر جزئی دیگه برتری و شرافتی نداره. همطراز و همسطح و "لِوِلینگ شده" هستند. اما در مکان زیسته اینطور نیست؛ بعضی مواضع و مواقف شریف اند بعضی پست و خسیس.
(هایدگر کتاب کوچکی دارد به نام "مفهوم زمان در علوم طبیعی و علوم تاریخی" همین مسئله را در زمان [Zeit] مطرح میکند، که خود بنیان مکانمندی [Raumlichkeit] نیز هست. "زمانِ کمی و زمان زیسته" {هایدگر تاکید دارد زمان فیزیکی از درونِ زمان زیسته تقویم و استخراج شده است} در زمان زیسته و "تاریخی" [مثلا شب قدر اشرف از باقی ازمنه است همانگونه که مکّه اشرفِ امکنه است؛ یا زمان عید و "میقاتِ سال نو" یا لحظه ازدواج و ... عیناً مانند سایر لحظات نیست. زمان در علم فیزیک عقیم و بی بهره است از مقولاتی مثل ارزش و شرافت و حساسیت و نوسنالژی و فلان و بهمان. همه آنات عادلانه برابرند. هایدگر این همسطح سازی را اصطلاح خوبی برایش دارد [که الانش در حافظه ندارم] و از اگزیستانسیالهای دازارین در وضعیت سقوط یا انحطاط [Verfallenheit] میداندش.
اما مثلا فلسفه و طب و حساب و ریاضیات و طبیعیات چون در "فضای اسلامی" بوده فلسفه و ریاضی و طب اسلامی داریم. اما جامعه شناسی اسلامی نداریم مثلا. [این کلمۀ "فضا" خودش لفظی است که زیاد به کار میره و باید درست معانی اش بررسی شود. اصل کلمۀ فضا از علم هندسه بمعنی "مکان" که هویتی است ذوابعاد ثلاثه و دارای امتداد آمده. اما این فضا در بحث چاوشی مکانی "زیسته" است. (فضای مدینه النبی، فضای مکه، فضای شهر بغداد، فضای تهران و ...)/ مکانی که در هندسه و فیزیک به کار میرود، اصطلاحا همه بخشهای او مثل همند و مکانی است که جزئی بر جزئی دیگه برتری و شرافت ندارد. همطراز و همسطح و "شده" هستند. اما در مکان زیسته اینطور نیست؛ بعضی مواضع و مواقف شریف اند بعضی پست.
(هایدگر کتاب کوچکی دارد به نام "مفهوم زمان در علوم طبیعی و علوم تاریخی [-روحی]" همین مسئله در زمان مطرح میکنه. زمان کمی و رمان زیسته [و تاکید دارد زمان فیزیکی از درون زمان زیسته تقویم و استخراج شده/ در زمان زیسته [وقت بهش میگیم، مثلا شب قدر؛ یا زمان تخویل سال و عید یا لحظه ازدواج مانند سایر لحظات نیست. اما زمان در علم فیزیک عقیم و بی بهره است از مقولاتی مثل ارزش و شرافت و حساسیت و نوسنالژی و فلان. همه آنات عادلانه برابرند. هایدگر این همسطح سازی را اصطلاح خوبی براش داره و از اگزیستانسیالهای دازارین در وضعیت سقوط یا انحطاط [Verfallenheit] میداند.
از این سخنان برسیم به اصل اینکه: از جمله آرمانها و مطلوبات انقلابیون 57 همین رسیدن به "فضا و سپهر اسلامی" بود: مهمترین علت و انگیزۀ حجاب اجباری همبن است هنوز که: «فضای شهر باید اسلامی باشد» وگرنه انحراف زن و مرد و اینها هرگز مبنای اصلی و عُقلایی نبوده و نیست؛ هرگز! ( سخنرانی معروف استاد سروش را همه شنیدیم: «هدفِ "انقلاب فرهنگی در دانشگاه" اسلامی سازیِ ""فضا"" در دانشگاه است».
@alhamediat