غزال و غزل م (علی مظفر)


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified



Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: غزال و غزل م (علی مظفر)
سلام باقر، من قاسمم، به گوشی؟
باقر باقر جواب بده تو کوشی!؟
باقر، باقر، دقیق بگو برادر!
تو معبری، تو خطی یا تو سنگر؟

تو معبری مواظب کمین باش!
مواظب ملک و مرام و دین باش!
تو خط، چشات فقط به دوربین باشه!
ششدانگ حواست معبر مین باشه!

تو سنگری مواظب ترکش باش!
مواظب میزا و کشمکش باش!
اونجا که هستی، عشق بعضی میزه
میز که نگو، خداشونه، عزیزه

چاییت نشه نسکافه، حاجی باقر!
دو قورت و نیم اضافه حاجی باقر
نزار ضیافت، چفیه ئ تو گم کنه!
حق، یه جاهایی پشت به مردم کنه!

دنبال رستمای خط‌شکن باش!
به فکر سربلندی وطن باش!
به فکر خون ریخته بر زمین باش!
حاج باقرم، مواظب کمین باش!

به فکر پاکسازی معبرت باش!
به فکر آبادی کشورت باش!
بعضیا مجلس و شیار کردن
چه کشت و زرعی اختیار کردن

بعضیا هم فراتر از قانونن
از خودشون بیش از همه ممنونن
مجلس شده ارث بابای بعضیا
نون دونیه فقط برای، بعضیا

عزت و افتخار بده به مجلس
حرمت و اعتبار بده به مجلس
نزار بگن هر کی نماینده شد
رفته فقط خداشونو بنده شد

باقر! بپا تا به کمین نیفتیم
خون داده ایم تا به زمین نیفتیم
باقر! بپا نقل و نبات زیاده
ناحقیا با صلوات زیاده!

باقر! رفیقای الکی زیادن!
کوچیکای بادکنکی زیادن!
باقر! باقر! مواظب پاتک باش!
مواظب مردم بی کمک باش!

باقر هنوز خمپاره های ۶۰ هس
شیرینی هر جایی باشه، مگس هس
باقر! نزار که درد مردم حس شه
پرورای بندی، خلوت مجلس شه

برونسی و‌ چراغچی یادت نره
ممدحسن، تخریب چی یادت نره
نورعلی و صیاد، بیادت هستند
عهدی باهات به نام ایران بستند

ممد فرومندی سبزواری
میگه بگو باقر، کجای کاری
باقر! ایران، آبادان تو حصره
امید فقط لشکر پنج نصره

باقر، تو جنگ نشون دادی که مردی
از عهدی که بسته ای بر نگردی
حاجی باقر، تو سردار جهادی!
فرمانده ی لشکر اعتقادی!

پوتین بپوش به فکر خاک پاک باش!
به فکر سردارای بی پلاک باش!
ایرونی زنده‌س توی عالم عشق
سبز و سپید و سرخه پرچم عشق

باقر، باقر، دور و برت شلوغه
هرچی به جز سیدعلی، دروغه
باقر، باقر من قاسمم به گوشی؟
باقر باقر جواب بده تو کوشی!
#علی_مظفر
@alimozafar1349


New Doc 2020-06-13_1.pdf
22.4Kb
New Doc 2020-06-13 - Page 1


سلام باقر، من قاسمم، به گوشی؟
باقر باقر جواب بده تو کوشی!؟
باقر، باقر، دقیق بگو برادر!
تو معبری، تو خطی یا تو سنگر؟

تو معبری مواظب کمین باش!
مواظب ملک و مرام و دین باش!
تو خط، چشات فقط به دوربین باشه!
ششدانگ حواست معبر مین باشه!

تو سنگری مواظب ترکش باش!
مواظب میزا و کشمکش باش!
اونجا که هستی، عشق بعضی میزه
میز که نگو، خداشونه، عزیزه

چاییت نشه نسکافه، حاجی باقر!
دو قورت و نیم اضافه حاجی باقر
نزار ضیافت، چفیه ئ تو گم کنه!
حق، یه جاهایی پشت به مردم کنه!

دنبال رستمای خط‌شکن باش!
به فکر سربلندی وطن باش!
به فکر خون ریخته بر زمین باش!
حاج باقرم، مواظب کمین باش!

به فکر پاکسازی معبرت باش!
به فکر آبادی کشورت باش!
بعضیا مجلس و شیار کردن
چه کشت و زرعی اختیار کردن

بعضیا هم فراتر از قانونن
از خودشون بیش از همه ممنونن
مجلس شده ارث بابای بعضیا
نون دونیه فقط برای، بعضیا

عزت و افتخار بده به مجلس
حرمت و اعتبار بده به مجلس
نزار بگن هر کی نماینده شد
رفته فقط خداشونو بنده شد

باقر! بپا تا به کمین نیفتیم
خون داده ایم تا به زمین نیفتیم
باقر! بپا نقل و نبات زیاده
ناحقیا با صلوات زیاده!

باقر! رفیقای الکی زیادن!
کوچیکای بادکنکی زیادن!
باقر! باقر! مواظب پاتک باش!
مواظب مردم بی کمک باش!

باقر هنوز خمپاره های ۶۰ هس
شیرینی هر جایی باشه، مگس هس
باقر! نزار که درد مردم حس شه
پرورای بندی، خلوت مجلس شه

برونسی و‌ چراغچی یادت نره
ممدحسن، تخریب چی یادت نره
نورعلی و صیاد، بیادت هستند
عهدی باهات به نام ایران بستند

ممد فرومندی سبزواری
میگه بگو باقر، کجای کاری
باقر! ایران، آبادان تو حصره
امید فقط لشکر پنج نصره

باقر، تو جنگ نشون دادی که مردی
از عهدی که بسته ای بر نگردی
حاجی باقر، تو سردار جهادی!
فرمانده ی لشکر اعتقادی!

پوتین بپوش به فکر خاک پاک باش!
به فکر سردارای بی پلاک باش!
ایرونی زنده‌س توی عالم عشق
سبز و سپید و سرخه پرچم عشق

باقر، باقر، دور و برت شلوغه
هرچی به جز سیدعلی، دروغه
باقر، باقر من قاسمم به گوشی؟
باقر باقر جواب بده تو کوشی!
#علی_مظفر
@alimozafar1349


پیشکش به شاعر گرامی افغان:
نجیب بارور

همسایه ی جان، حرف و حدیث تو بهانه است
مهمان که بیاید نرود، صاحب خانه است

همچون نفسی آمده ای باز روان شو
آیی نروی خلق خدا را چه گمانه است

خالو، خله را از پس بابای کلانت
تا چند بر این خانه امید روانه است

چون دادرسی دست توی خسته گرفتم
آن روز و کنون عذر و بهانه ت بچگانه است

«الجار و سپس دار» علی (ع) رستم دستان
می گفت و مرا کینه شغادان شبانه است

طفلان تو را طفل خودم دیدم و آخر
از نای جنون آتش خشمت چه روانه است

نان و نمکت دادم و گفتم که «نجیبی»
ای «باور» کینه عجب فهم ترانه است

تو زخمی جنگی و منم زخمی تحریم
هشدار که شیطان بزرگی به کرانه است

بشناس نمک حرمت این سفره نگه دار!
ایران همه جا خانه ی امید جهان است
#علی_مظفر
@alimozafar1349


شب بخیر، هم‌خوابه خواب و‌ خیال یک نفر
شب بخیر ای هم‌نوای قیل و قال یک نفر

شب بخیر گفتن شروع فصل سرد فاصله ست
شب بخیر گفتن شود گاهی ملال یک نفر

می‌رود امشب بخوابد، تا بیایی زودتر
فصل رویایی است هنگام وصال یک نفر

کاش ممکن بود بیداری در آغوشت کشد
کاش میشد، می‌شدی یک روز مال یک نفر

نیست ممکن می‌رود دل را بخواباند به صبر
ای تمام عمر تنهایی، محال یک نفر

صبح در پیراهن آغوش پیدا می‌شوی
روی تخت بخت او افتاده شال یک نفر

زندگی خواب است، بیداری است، می‌داند کسی
پاسخ دیرینه ی گنگ سوال یک نفر

حال و احوال شما خوب است، تاکی مهربان
خوب می گیری، نمی پرسی تو‌ حال یک نفر

حال او خوب است و دارد خواب بازی می‌کند
خوش به حال خواب و رویا، خوش به حال یکنفر
#علی_مظفر
@alimozafar1349


هم برای شانه ام نجوای سر می‌خواستم
هم برای خلوت دل یک نفر می‌خواستم

دوست دارم پر بگیرم دستهایت را بده
در هوای چشمهایت بال و پر می‌خواستم

مادیانت را بیاور، اسب جان زین کرده ام
تاختن با هم نفس بر بام و بر می‌خواستم

خسته ام از شهر دود و شهر رنگ و شهر سنگ
چون تویی را در مسیر ای رهگذر می‌خواستم

سایه ام دیشب فقط پرسید در خوابت که بود
از تو و از نقشه چشمت اگر می‌خواستم_

اندکی لب وا کنم، رسوای عالم می‌شدم
چون تویی را مهربان از هر نظر می‌خواستم

بوعلی یاد من افتاد و شفای خنده ات
قهوه ی اوقات تلخم را شکر می‌خواستم

راستی پای سفر داری مسیر عشق را
عالم تنهایی ام را همسفر می‌خواستم

دل به چشمان تو دادم غرق لبخندت شدم
شانه آماده آوردم که سر می‌خواستم
#علی_مظفر
@alimozafar1349


جان به لب آورده هرکس بر لبش جان داشته
در دل دیوانه پنهان عشق، مهمان داشته

واژه ها پاکند ای بیهوده گویان جهان
دوستت دارم روایت‌های پنهان داشته

حق به مجنون میدهم با زلف لیلی هر زمان
دستبردی داشته، حالی پریشان داشته

گرچه دلبستن به آب انداخت داغ دیده را
شادمان هستم برای عده ای نان داشته

بد زمین خورده است هرکس دل به چشمی داده است
در مسیر همدلی احساس ارزان داشته

آی ای ملت مبادا دل سپردن برکسی
دل سپردن در جهان عشق تاوان داشته

هر کجای آسمان دیدید ابری در گرفت
یک نفر روی زمین در دیده باران داشته

در فراق دوست باید بر سر پیمان نشست
خوب می‌فهمد کسی، دستی به قرآن داشته

بیخودی هرگز نبوده غرق تهران عبوس
آه ناگاهش نگاهی بر خراسان داشته

هیچکس او نیست بعد از او نمی‌آید کسی
بر همان عهد نخستین هرکه ایمان داشته
#علی_مظفر
@alimozafar1349


سعدی غزلسرای عراقی عیارمان
درهای هشتگانه ی تو، اعتبارمان

سعدی زبان در دری خسته، بی کس است
سعدی به خود بیا که در اینجا هوا پس است

شهنامه مان گناه بزرگ زمان شده
زیرا نگه به قدمت ایرانیان شده

شادی گذشت و خنده ی مردم گناه شد
رقص و نشاط جمله گرفتار آه شد

آتش گرفت جان سیاوخش، بی اثر
چشم همه به سمت عرب رفته بیشتر

فصل نشاط سبک خراسان نزول کرد
سبک عراق درد و غمم را قبول کرد

«خون می‌چکد به دیده سعدی» زبانمان
«نشتر خورد، خون بچکاند» جهانمان

«خروار غم» به انوری جان سوار شد
در دری به خلوت و بی اعتبار شد

مام وطن غریب و غریب آشنایمان
شد عادل زمانه ی خسرو، گدایمان

با وعده ی بهشت، پریشان نشسته ایم
صد «آفرین به غم» که به ایشان نشسته ایم

«غم جای شادی» آمده همچون«شکر خوریم»
سعدی چه کرده ای من و ما از غمت پریم

باید به اصل و نسل دری گفتگو کنی
آتشکده ست کنج دل خسته هو کنی

این ملک جاودانه ی جام جم است و بس
ایران حریم امن همه عالم است و بس

تاکی گدای لفظ و زبان، بی سبب شدن
در دری بیار که باید، ادب شدن

سعدی بگو به حافظ شیراز، خوش بیان
چون شیخ طوس لفظ دری در غزل بیار

وقتی عجم شدیم و همه ریشه مان در آب
سعدی بیا، به گرد زبانی دگر متاب

باید به سبک ناب خراسان وضو کنی
در گل_ستان و باب ادب شستشو کنی

باید به شاه و قبله ی شاهی نظر کنی
باید که لب به جام جم عشق، تر کنی

کنج قناعت است نشاط جوانمان
خاموشی ست آینه ی امتحانمان

اخلاقمان سگی شده آدابمان بد است
لفظ دری به روی زبانها، مردد است

سعدی بخود بیا و کمی پهلوی بگو
چون روم روم مثنویی معنوی بگو

سعدی گدا شدن نه سزای دری بود
پس پارسی بیار که در آن سری بود ...
#علی_مظفر
@alimozafar1349


نوبهار آمده تا شاد بخندیم، همه
با همین دل، دل آباد بخندیم همه

خم شدن در سر خم کعبه آمال بود
از همه درد و غم آزاد بخندیم همه

مثل شیرین که دلش قید جهان را زد و رفت
به هواخواهی فرهاد بخندیم همه

«تا به کی داد برآریم، مسلمانی نیست»
وقت آنست به بیداد بخندیم همه

در دل ما همگی، خاطره ی شیرینی است
با همان خاطره و‌ یاد بخندیم، همه

هرکه ایراد گرفت، آمد و نقدی هم زد
به شکر قندی ایراد، بخندیم همه

دل سپردن به کسی اوج خطرناکی هاست
در چنین مرحله ی حاد، بخندیم همه

آب و خاکیم که با شعله لبی پخته شویم
خوش برقصیم، چنان باد بخندیم همه

#علی_مظفر
@alimozafar1349


نوبهار آمده تا شاد بخندیم، همه
با همین دل، دل آباد بخندیم همه

خم شدن در سر خم کعبه آمال بود
از همه درد و غم آزاد بخندیم همه

مثل شیرین که دلش قید جهان را زد و رفت
به هواخواهی فرهاد بخندیم همه

«تا به کی داد برآریم، مسلمانی نیست»
وقت آنست به بیداد بخندیم همه

در دل ما همگی، خاطره ی شیرینی است
با همان خاطره و‌ یاد بخندیم، همه

هرکه ایراد گرفت، آمد و نقدی هم زد
به شکر قندی ایراد، بخندیم همه

دل سپردن به کسی اوج خطرناکی هاست
در چنین مرحله ی حاد، بخندیم همه

آب و خاکیم که با شعله لبی پخته شویم
خوش برقصیم، چنان باد بخندیم همه

#علی_مظفر
@alimozafar1349


وطن گردد گلستان آی قاضی
بهشتم خاک ایران، آی قاضی
اگر عدل علی(ع) جاری نمایی
شریعت طبق قران، آی قاضی

وطن پر گشته از بدمست خیلی
ببین، بدمست خیلی هست، خیلی
بنام شرع، دزدان را ادب کن
اگرچه می شود، بی‌دست خیلی

نشسته ملتی در گریه زاری
چروک آیینه هامان، نوبهاری
همه آدینه ها، چشم انتظاری
بود خاموش تاکی ذوالفقاری

خراب اندر خراب اندر خراب است
شک و تردید در یوم الحساب است
شود کی شمع بیت المال خاموش
عقیلی را کجا آهن مذاب است

فغان، فقر و فساد، البته تبعیض
بسی فرتوت جان چسبیده بر میز
مجوزهای شادی روی لب...نیز
غم است آزاد و دنیامان، غم انگیز

ببین از جیب مردم داده ها را
نجیبان به ظاهر ساده ها را
یورو در سامسونت، افتاده ها را
نگه کن جمع آقازاده ها را

جنون در هر خدا نشناس، خیلی
فراوان خورده حق الناس خیلی
فراوان یا علی(ع) گویان، بچاپند
قسم بر حضرت عباس(ع)، خیلی

گروهی معتمد بابای شهرند
چه بی زحمت همه بالای شهرند
به پول، پارتی و خدمت مبتلایان
ببین بعضی که در شورای شهرند

فساد اقتصادی کشته ما را
غم و درد ارادی کشته ما را
به رنگ و در ریا آغشته تاکی
غم بی اعتمادی کشته ما را

مخفف‌نام، دزدان با کلاسند
زبیرند، طلحه اند و عمروعاصند
به شاهین علی(ع)عبرت نشان ده
به آنهایی که اهل اختلاسند

دل مردم چنان نارنج خونی است
مروت گم شده، رحمت فسونی است
جراحت کن، تب اندیشه ها را
در آور تیغ، عقل اینجا عفونی است

گروهی خسته و غمگین نشسته
گروهی سخت در نفرین نشسته
از این دو بگذر ای قاضی، غم این است
گروهی در دکان دین نشسته

وطن گردد گلستان آی قاضی
بهشتم خاک ایران، آی قاضی
اگر عدل علی(ع) جاری نمایی
شریعت طبق قران، آی قاضی
#علی_مظفر
@alimozafar1349


دیوانه ام و‌ مست و خرابم به کسی چه
لب تشنه به دنبال سرابم به کسی چه

از کله صبح تا ته شب چشم به دنبال
تا بوق سگ صبح نخوابم به کسی چه

در وعده ی فردا ننشینم به شما چه
من مستحق درد و عذابم به کسی چه

در آینه از مادر هستی بکنم یاد
بر عکس خودم بوده خطابم به کسی چه

ممنوعه ی امروز، حلال از پس مرگ است
فردا بشود نقد حسابم به کسی چه

در خانه همسایه ی ما ساز عروسی است
آتش به دل افتاده، کبابم به کسی چه

من را که به قبر تو پدرسگ نگذارند
پس مثبت و منفی است چکابم به کسی چه

در فلسفه ی خلقت من، منطق هیچ است
اصلا نرسیدم به جوابم، به کسی چه

وقتی عصبانیت من، کرم نگاهی است
چون پیله به دور تو بتابم به کسی چه

آماده ی فحشم به تو گستاخ زمانه
با خواب و خیال تو بخوابم به کسی چه

در کار دلم غرقم و با لطف کسی شاد
من اهل گنه یا که ثوابم به کسی چه
#علی_مظفر
@alimozafar1349


خبر آمد، بغل، آغوش ممنوع
تبسم بر لب خاموش ممنوع

تمام استکان ها را ببندند
حدیث جام نوشانوش، ممنوع

به پلک پنجره آجر نشانند
نسیم کوچه ها را گوش ممنوع

فغان در سینه ها، پیوسته آزاد
غم آیینه را مخدوش ممنوع

مبادا شعر شادی بر زبان باد
به نغمه شهر را مدهوش، ممنوع

حرام است قهقهه، سرشانه ها را
به غیر از هق هقی بر دوش ممنوع

ولی دیوانه دل برداشت دادی
نمودن حرف عاقل گوش ممنوع
#علی_مظفر
@alimozafar1349


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#علی_مظفر
@alimozafar1349


دلخورم از نفس چرخ به جنگ آلوده
از تب بستر مرگی به تفنگ آلوده

هق هق قهقهه هایی که مسلسل وارند
در غم بغض تفنگی به فشنگ آلوده

بوسه ها عامل کشتار فجیع اند، کجا
بر لب آینه ی سرد به سنگ آلوده

نوشدارو برسانید که سهرابی هست
رستم نام مبادا که به ننگ آلوده

هرکسی پیرو غم گشت، جهانی را کشت
وای از آن شهر شبیخون به شرنگ آلوده

نیست خوشبخت در آن شهر نباشد شادی
بربط و تار و نی اش بوده به چنگ آلوده

معدن عشق بیابیم که بی رحمی ها
کودتا کرده میان دل تنگ آلوده

آی مردم بخدا، عشق همین نزدیکی است
دو قدم دور تر از اهل به رنگ آلوده
#علی_مظفر
@alimozafar1349


ای خوشبحال چشم تو و خوشبحال من
راحت شده به خلوت حالت خیال من

دشت مرا به وسعت دنیای آرزو
گویا که در مسیر توام ای غزال من

ممکن نبود دل بدهم در جهان ولی
زلف تو شد حلقه ی شام وصال من

مال توام، دو رکعت مستی سروده ام
دنیا شده موافق دنیاست مال من

تا کی کمند زلف تو را پای دل کشد
تاکی تویی عزیز دل جان محال من

دیشب به فال ما سخن از شرح عشق بود
در قهوه ی نگاه تو پیداست فال من

ماهم شدی میانه ی شب‌های آرزو
ابروی تو کمین کمان هلال من

چشمت به دل نشسته به دامت فتاده ام
صیاد دل به عشوه چه گویی که خال من

آری تو هم دچار منی، راه چاره نیست
اما چرا، چگونه به لبهای لال من

#علی_مظفر
@alimozafar1349


#علی_مظفر
@alimozafar1349


تهران حدیث آینه های مصور است
تهران شبیه مشق مشقت به دفتر است

تهران نگاه آه گناهی موافق است
در قهقهه نشسته دنیای هق هق است

تهران زبان حق انالحق نادم است
تهران سرود خون وطن، خون قاسم است

تهران شبیه پنجره هایی که درهم است
تهران شبیه لشکر تنهای رستم است

تهران شبیه سیل پریشان دردهاست
تهران شبیه گریه ی دلگیر مردهاست

تهران شبیه یک پل چوبی است بی‌گمان
تهران و غم، حکایت خوبی است بی‌گمان

تهران هوای شادی تعطیل فکر هاست
تهران زبان خسته ی تسبیح و ذکرهاست

تهران امام حسین(ع) نگاهش به انقلاب
با خطبه های زینب(س) دنیای بی جواب

تهران فغان فتنه ی دل ناامیدهاست
تهران قدم به حرمت خون شهیدهاست

گفتی خبر! خبر چه بگویم هواپس است
کلا هواشناسی تهران، مرخص است

#علی_مظفر
@alimozafar1349


جمع جوانان طبیبی کرده مهمانم
دلشاد می‌خندم کنار این عزیزانم

آرام می‌خندم یکی ناگاه می پرسد
افتاده آیا از شرار عشق در جانم؟!

مثل جوانان خجالت خورده می‌خندم
شرمی بگیرد از پس آهی گریبانم

سال هزار و سیصد و هفتاد می‌بینم
از مهر سالی که بلا افتاده در جانم

چون پیچکی دور دلم معشوقگی پیچید
می‌دید من در بیشه از آهو گریزانم

می دید که در آسمان‌ها مرغ آزادم
می‌دید همچون شیخ شیرازی غزلخوانم

حالا تمام سررسیدم شوق ششماهه است
بس زندگانی ریخته در مهر و آبانم

در آذر احساس و‌ دی بی چتر خوش بودن
در بهمن و اسفند سرما جان بغل جانم

امشب دوباره یک نفر پرسید، دل دادی
دلداده ام آری چنان سبک خراسانم
#علی_مظفر
@alimozafar1349


عاشقی آمیزه ای از لطف با احساس هاست
هرکه عاشق میشود گلچین مهر خاص هاست

خاص یعنی غیر معشوقش نبیند در زمین
اینچنین پاکیزه بینی در خور حساس هاست

دلربای، مهرجویی، پیش بینی می‌کند
جفت شش هم آورد بازنده نرد تاس هاست

عشق خوشمزه ترین دردست هرکس نوش کرد
عشق بین عقل و دین میزان بی مقیاس هاست

بندر سرشانه ها شبها به هق هق دلخوش است
گونه ها در شور و شوقی معدن الماس هاست

عشق مستت می کند اول، ولی تا آخرش
شربتی تلخ گلو سوز از غم گیلاس هاست

دل سپردن، دل نهادن، آخر دلداگی است
دل بریدن بدترین محصول دست داس هاست

عشق شمعی باشد و عاشق چنان پروانه ای
هرزه گرد در هوس از رسته ی خناس هاست

مهربانی عشق می بخشد به هر دلداده ای
هرکسی عاشق نباشد از خدانشناس هاست
#علی_مظفر
@alimozafar1349

20 last posts shown.

91

subscribers
Channel statistics