من دیدم
اون وقتایی که پشت سرم اشک میریختی و دیدم
دستایی که سعی میکرد دستام و بگیره رو دیدم
هنوزم میبینم
ولی نمیگیرمشون...راهی که داری میری و من مدت ها قبل رفتم
رفتم و شکستم
بخاطر همینه الان که کنارت نیستم
امیدوارم اونقدری کورت نکرده باشه که حتی تلاشای من و ندیده باشی
میدونم ازم متنفری...میدونم ازم متنفری
ولی من همینجا نشستم...میبینی؟
همینجا اول جاده نشستم
نشستم تا برگردی
نشستم تا اشکات و پاک کنم
چون این بار نوبت منه
نوبت منه که سرت و بزارم رو شونم
یادته گفتی لازم نیست اسمای همدیگه رو بدونیم؟
یادته گفتی نمیخوای حرف بزنیم...چون رابطه ی ما خاص تر از مکالمه های عادیه؟
پس بیا همینجوری باشیم
من منتظرت میمونم
منتظرت میمونم بیای و سرت و بزاری روی شونم
بیای و بزاری رود اشکات جاری بشه
قول میدم این بار دیگه حتی یک کلمه هم حرف نمیزنیم
بزار این بار چشم هامون با هم حرف بزنن
مطمئنم اونا حرفای بیشتری برای گفتن دارن
اون وقتایی که پشت سرم اشک میریختی و دیدم
دستایی که سعی میکرد دستام و بگیره رو دیدم
هنوزم میبینم
ولی نمیگیرمشون...راهی که داری میری و من مدت ها قبل رفتم
رفتم و شکستم
بخاطر همینه الان که کنارت نیستم
امیدوارم اونقدری کورت نکرده باشه که حتی تلاشای من و ندیده باشی
میدونم ازم متنفری...میدونم ازم متنفری
ولی من همینجا نشستم...میبینی؟
همینجا اول جاده نشستم
نشستم تا برگردی
نشستم تا اشکات و پاک کنم
چون این بار نوبت منه
نوبت منه که سرت و بزارم رو شونم
یادته گفتی لازم نیست اسمای همدیگه رو بدونیم؟
یادته گفتی نمیخوای حرف بزنیم...چون رابطه ی ما خاص تر از مکالمه های عادیه؟
پس بیا همینجوری باشیم
من منتظرت میمونم
منتظرت میمونم بیای و سرت و بزاری روی شونم
بیای و بزاری رود اشکات جاری بشه
قول میدم این بار دیگه حتی یک کلمه هم حرف نمیزنیم
بزار این بار چشم هامون با هم حرف بزنن
مطمئنم اونا حرفای بیشتری برای گفتن دارن