صآد نوشت•


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


متنایی که زیرشون #صـالحـه نوشته شده ترشح ذهن خودمه پس لطفا با همون هشتگ کپی کنین.
ناشناس:
https://t.me/iHarfBot?start=1785782727

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


خون می‌جهد از گردنت با عشق و بی‌رحمی
در من دراکولای غمگینی‌ست… می‌فهمی؟!
|سید مهدی موسوی|


Forward from: @iHarfBot
📅 ۱۲ مرداد ۱۳۹۷ ⏰ ۰۱:۲۲:۲۲

متن پیام: از چه بگوییم درد آدمی که یکی دو تا نیست
از چه بگوییم وقتی که عدالت نیست
از این بگوییم خدایت خواب است
از این بگوییم او هم بریده است از ما
از این بگوییم دست به دامان هیچی
از چه بگوییم وقتی گوش شنوا نیستی
از چه بگوییم، فهم نداریِ تو را
از چه بگوییم فاحشه های زیر چادر را
از این بگوییم به بچه ها هم رحم نمی کنید
از این بگوییم حیوان به از آدمی
از این بگوییم‌ انسانیت مرده
جهان را لجن برده
ولی چاره چیست ؟
وقتی گوش شنوا نیست ؟
وقتی عقل انسان نیست ؟
وقتی لجن بر مقابل چشم است
انسانیت و عدالت نا دیدنی‌ست

دریا مظهری


روزنامه تیتر زد:
خبر سازی بیهوده برای
مرگ طبیعی یک زندانی...
کدام یک واقعیت بود؟
روزنامه ها بی رحم اند
واقعیت را می سوزانند
تنها واژه ی"زندانی"حقیقت داشت.

-ازازیل
|شاهین نجفی|


سیاه مثل دریا در یاد های تیره و
گم...
رحیق مختوم دم مرگ،نجوای شیطانی باد...
با دستانی بی دست به دست...
برخیز ای اراده ی مغلوب
برخیز ای صلیب مچاله
برخیز ای دهان کبود
کار از دهان تو می ریزد
اگر خواب از کوچه برخیزد...

-ازازیل
|شاهین نجفی|


در حصاری به نام"آزادی"
همه مان زندانی شده ایم
ذره ذره خونمان را مانند زالو می مکند
هیچکداممان حواسمان هم نیست
که خیلی وقت است اعدام شده ایم.
#صالحه


Charles Bukowski


Charles Bukowski


Abbas Kiarostami


Hossein Panahi


Forward from: -ناقوس درد
عیسی بر صلیب چیزی میگوید که هربار با خواندنش تنم میلرزد:
ایلی ایلی … لم شبقتنی
(خدایا خدایا … چرا ترکم کردی)


-آیه ۴۶ - باب ۲۷ - انجیل متی




یک‌بار در بچگی به تنهایی به قسمت عمیق دریا رفتم.وقتی برگشتم هرکسی که مرا میدید به این دلیل که مادرم را نگران کرده‌ام دوسیلی به سمت چپ و راست صورتم پرتاب میکرد‌.چه غریبه،چه آشنا.
احمق بودم و باید همان لحظه دوباره به قصد خودکشی به دلِ دریا میرفتم.
|نگین سودانی|


"هوای ۴۰ درجه"

شبِ قبل ناخن‌های پام رو کوتاه کرده بود
و صبحش گفت: فکر کنم تمام روز رو اینجا دراز بکشم.
معنیش اینه که سرِ کار نرفت
خونه‌ی من موند
و معنیش اینه یه روز و شب دیگه با هم بودیم.
آدم خوبی بود،
ولی به من گفته بود که
بچه می‌خواد،
می‌خواد ازدواج کنه،
در حالی‌ که بیرون هوا ۴۰ درجه بود.
وقتی به ازدواجِ دوباره
و بچه فکر کردم
حالم بد شد.
من خودم رو آماده کرده بودم
که توی یه اتاق کوچک
در تنهایی بمیرم
اما اون الان می‌خواست هدف زندگیم رو تغییر بده.
بعلاوه همیشه درِ ماشینم رو محکم می‌بست
و وقتی غذا می‌خورد سرش رو خیلی به میز نهارخوری نزدیک می‌کرد.
اون‌ روز با هم رفتیم اداره‌ی پست،
فروشگاه و یه ساندویچی که ناهار بخوریم.
من تا همین جایِ کار هم احساس آدمِ متاهل بهم دست داده بود،
وقتی برمی‌گشتیم
نزدیک بود بزنم به یه کادیلاک.
گفتم: بیا مست کنیم.
گفت: نه، نه، هنوز زوده.
و درِ ماشین رو محکم بست.
دمای هوا هنوز ۴۰ درجه بود.
وقتی صندوق پستی رو باز کردم
دیدم شرکت بیمه‌ی ماشینمه
۷۶ دلار دیگه می‌خواد.
یه دفعه دیدم که دوید به سمت اتاق و فریاد زد: وای ببین، پوستم قرمز شده، همه‌ی تنم دونه زده، چی‌ کار کنم؟
گفتم: حموم کن.
به شرکت بیمه‌ی ماشینم تلفن کردم که بپرسم چرا پول می‌خوان.
از توی حموم صدای جیغ و دادش می‌اومد و صدای تلفن رو نمی‌شنیدم.
گفتم: ببخشید، یه‌ لحظه گوشی.
جلوی گوشی رو گرفتم و داد زدم:
ببین، دارم تلفن راهِ‌دور حرف می‌زنم، ببُر صدات رو لعنتی.
بیمه‌ای‌‌ها هنوز اصرار داشتن که ۷۶ دلار بدهکارم و برام یه نامه می‌فرستن و توضیح می‌دن چرا.
گوشی رو گذاشتم و روی تخت دراز کشیدم.
انگار واقعا متاهل بودم. احساس متاهلی داشتم.
از حموم بیرون اومد و گفت: می‌شه کنارت دراز بکشم؟
گفتم: باشه.
ظرف ده دقیقه، رنگ پوستش طبیعی شده بود.
یادش اومد هر دفعه قرصِ نیاسین می‌خوره این‌جوری تنش قرمز می‌شه.
دراز کشیده بودیم و عرق می‌ریختیم.
اعصاب. هیچ‌کس جربزه کافی نداره که به اعصاب غلبه کنه.
ولی این رو نمی‌تونستم بهش بگم.
بچه می‌خواست.
دهنشو گاییدم!

|چارلز بوکفسکی|

|عشق سگی است از جهنم|


Take me back to the night we met.
@alittlewriter


خَس تِ اَز دَرد
نُق طِ


گاهی زندگی کردن
بیشتر از خودکشی کردن؛
دل و جرأت می خواهد…!
|آلبر کامو|


اگر انسان مایل باشد چیزی را به طور روشن، واضح و دقیق ببیند، می بایست ذهنش بسیار آرام و بدون تمامی تعصبات، فریب، گفتگوها، تجسم ها و تصاویر باشد. برای دیدن، تمامی این پرده ها باید کنار روند، زیرا تنها در سکوت محض است که شما قادر به مشاهده شروع فکر خواهید بود نه زمانی که در حال جستجو، پرسش یا در انتظار گرفتن پاسخ هستید.

|کریشنا مورتی|


ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺮﺩ، ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎ، ﭼﻪ ﺳﯿﺮﮐﯽ ﺍﺳﺖ اﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ !
ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﯾﻢ،
ﻣﺎ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﺣﺸﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ، ﻣﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﯿﭻ ﻫﻀﻢ ﻣﯽشویم.

|چارلز بوکوفسکی|


#پروفایل_ممبر


-با موش ها
|سید مهدی موسوی|

20 last posts shown.

141

subscribers
Channel statistics