[موقعیت درون سیاهچاله ]
حسی که بعد از رسیدن به چیزی که خیلی وقت بود منتظرش بودی ، رسیدی .
اما همزمان نمیتونستی چیزی رو احساس کنی .
اگر توی زمین بودم میگفتم ، زمین حس و حال عجیبی داره ؛
اما من دیگه اونجا نبودم ،
توصیف موقعیتی که توش حضور داشتم چیز عجیبی بود .
همیشه ترجیح میدادم متفاوت تر از بقیه بودم ،
حتی توی بچگی ؛
همه سعی داشتن مثل هم باشن ، اما کسی که همیشه متفاوتتر از بقیه باشه .
من بودم و همیشه هم موفق بودم .
وقتی به این مرحله رسیدم ، فهمیدم منواقعا متفاوتام ، بهم ثابت شد .
کی تونسته توی سیاهچاله بیاد و زنده بمونه؟ من .
وقتی کسی اینجارو ببینه ، حتی دلش نمیخواد برگرده به اون کرهی خاکیِ بی مصرف .
ترجیح میدم اینجا طعم مرگ رو بچشم
مثل همیشه ، متفاوت.
حسی که بعد از رسیدن به چیزی که خیلی وقت بود منتظرش بودی ، رسیدی .
اما همزمان نمیتونستی چیزی رو احساس کنی .
اگر توی زمین بودم میگفتم ، زمین حس و حال عجیبی داره ؛
اما من دیگه اونجا نبودم ،
توصیف موقعیتی که توش حضور داشتم چیز عجیبی بود .
همیشه ترجیح میدادم متفاوت تر از بقیه بودم ،
حتی توی بچگی ؛
همه سعی داشتن مثل هم باشن ، اما کسی که همیشه متفاوتتر از بقیه باشه .
من بودم و همیشه هم موفق بودم .
وقتی به این مرحله رسیدم ، فهمیدم منواقعا متفاوتام ، بهم ثابت شد .
کی تونسته توی سیاهچاله بیاد و زنده بمونه؟ من .
وقتی کسی اینجارو ببینه ، حتی دلش نمیخواد برگرده به اون کرهی خاکیِ بی مصرف .
ترجیح میدم اینجا طعم مرگ رو بچشم
مثل همیشه ، متفاوت.