Forward from: رُخ شاد؛
جرقه های ریز، حاصل از سوختن هیزم آتش؛
تو آنجایی ، و من اینجا '
هنگام نواختن پیانو، نگاه چشمانم به سمتت میچرخد، چشمان تیرهٔ تو، حال با حاله ای گرم،
میدرخشد؛
همان جا، در محو زیبایی ات، گم شدم '
دستانم برایت میخوانند «دوستت دارم».
زمزمه میکنم "دوستت دارم.
تو آنجایی ، و من اینجا '
هنگام نواختن پیانو، نگاه چشمانم به سمتت میچرخد، چشمان تیرهٔ تو، حال با حاله ای گرم،
میدرخشد؛
همان جا، در محو زیبایی ات، گم شدم '
دستانم برایت میخوانند «دوستت دارم».
زمزمه میکنم "دوستت دارم.