امروز داشتم قدم میزدم و همزمان هنذفری رو تو گوشم محکم میکردم،
صدای یه نفر و شنیدم که گفت: میخوای غصه بخوری جای هنذفری رو تو گوشت محکم تر میکنی؟
سرم و بلند کردم و یه دختر و دیدم که لبه پل نشسته بود؛
گفتم: آره
گفت: منم سیگار میکشم
همزمان پک محکمی به سیگارش زد
دیگه حرفی نزدیم اما من تا چند دقیقه اونجا ایستاده بودم و به آسمون نگاه میکردم
ناخودآگاه ازش پرسیدم میخوای خودتو از اون بالا پرت کنی؟
خندید و گفت: نه بابا،جرئتشو ندارم
کنارش نشستم
من آهنگ گوش دادم و اون سیگار کشید
گفت نمیخوای مثل بقیه نصیحتم کنی بگی نکش؟
گفتم گاهی آدم باید یه جوری خشم و ناراحتی رو کنترل کنه،هرجور که خودش صلاح میدونه
دیگه هیچی نگفتیم،سکوت محض بود
نقطه کور بود و حتی آدم هم رد نمیشد
بعد از نیم ساعت بلند شد و لباسش و تکوند و گفت: من هر چهارشنبه اینجا سیگار میکشم و غصه میخورم،چهارشنبه بعد بیا اهنگ گوش کن و غصه بخور.
گفت:آدم اجتماعی نیستم اما تنها غصه خوردن هر دومون و نابود میکنه،
در ضمن بنظر میاد یار خوبی واسه تو سکوت غصه خوردنی؛
صدای یه نفر و شنیدم که گفت: میخوای غصه بخوری جای هنذفری رو تو گوشت محکم تر میکنی؟
سرم و بلند کردم و یه دختر و دیدم که لبه پل نشسته بود؛
گفتم: آره
گفت: منم سیگار میکشم
همزمان پک محکمی به سیگارش زد
دیگه حرفی نزدیم اما من تا چند دقیقه اونجا ایستاده بودم و به آسمون نگاه میکردم
ناخودآگاه ازش پرسیدم میخوای خودتو از اون بالا پرت کنی؟
خندید و گفت: نه بابا،جرئتشو ندارم
کنارش نشستم
من آهنگ گوش دادم و اون سیگار کشید
گفت نمیخوای مثل بقیه نصیحتم کنی بگی نکش؟
گفتم گاهی آدم باید یه جوری خشم و ناراحتی رو کنترل کنه،هرجور که خودش صلاح میدونه
دیگه هیچی نگفتیم،سکوت محض بود
نقطه کور بود و حتی آدم هم رد نمیشد
بعد از نیم ساعت بلند شد و لباسش و تکوند و گفت: من هر چهارشنبه اینجا سیگار میکشم و غصه میخورم،چهارشنبه بعد بیا اهنگ گوش کن و غصه بخور.
گفت:آدم اجتماعی نیستم اما تنها غصه خوردن هر دومون و نابود میکنه،
در ضمن بنظر میاد یار خوبی واسه تو سکوت غصه خوردنی؛