این داستان واقعی زندگی من است و دلیل اصلی نگارش این کتاب؛ میخواهم مردم بفهمند رسیدن به مرز از خود ناامید شدن و دست از خود شستن چه حسی دارد و چرا ممکن است یکنفر به آن نقطه برسد. میخواهم مردم بدانند در زندگی فقرا چه میگذرد و تأثیر روانیای که فقر مادی و معنوی بر روی بچههای آنها میگذارد، چگونه است. میخواهم مردم رؤیای آمریکایی را همانطوری ببینند که من و خانوادهام تجربه کردیم. میخواهم مردم چگونگی تغییر طبقة اجتماعی را از نزدیک حس کنند و دلم میخواهد مردم متوجه چیزی شوند که خودم هم به تازگی یاد گرفتهام. من و امثال من که به اندازة کافی برای تجربه کردن رؤیای آمریکایی خوششانس بودیم، شیاطینی در زندگی گذشتهمان به جا گذاشتهایم که در تعقیبمان هستند.
مردم امروز به من نگاه میکنند، به شغل و دستاوردهای از ما بهترانیام، و خیال میکنند یک نابغه هستم، که فقط یک آدم واقعاً خارقالعاده میتواند به جایی که امروز هستم برسد. با احترام بههمة کسانی که اینطور فکر میکنند، تصور میکنم این نظریة مزخرفی بیش نیست. با هر میزان استعداد و نبوغی که دارم، تا زمانی که تعدادی آدم دوستداشتنی نجاتم نداده بودند، میشود گفت به فنا رفته بودم.
«هیل بیلی» روزگار امریکاییهای پشتکوهنشین
جی. دی. ونس
ترجمه: علیرضا پارساییان
#نشرنون
مردم امروز به من نگاه میکنند، به شغل و دستاوردهای از ما بهترانیام، و خیال میکنند یک نابغه هستم، که فقط یک آدم واقعاً خارقالعاده میتواند به جایی که امروز هستم برسد. با احترام بههمة کسانی که اینطور فکر میکنند، تصور میکنم این نظریة مزخرفی بیش نیست. با هر میزان استعداد و نبوغی که دارم، تا زمانی که تعدادی آدم دوستداشتنی نجاتم نداده بودند، میشود گفت به فنا رفته بودم.
«هیل بیلی» روزگار امریکاییهای پشتکوهنشین
جی. دی. ونس
ترجمه: علیرضا پارساییان
#نشرنون