Forward from: @BChatBot
مادربزرگ حسی را که در من نهفته بود بیدار کرد او با خواندن یک کتاب این را آغاز کرد...
وقتی که گفت :
- مانیلا تصمیمش را گرفته بود او میخواست بیشتر احساس کند برای همین از اتاقش شروع کرد پرده هارا کنار زد و گذاشت نور وارد قلبش شود و او را از شادی و سرور لبریز کند...
جلوی خواندنش را گرفتم و به چشمای زیبایش خیره شدم آنگاه سوالم را پرسیدم :
+ چجوری باید نور را به سمت خود جذب کنیم ؟ با پرده کشیدن؟
- نه عزیزم نور واقعی در درون همه ی ما نهفته است فقد باید او را نوازش و بیدار کنی..
نگاهم را از لبخندش گرفتم و به پنجره دادم
خورشید قدرتمند تر از همیشه می درخشید...
#Anaeel
مادربزرگ حسی را که در من نهفته بود بیدار کرد او با خواندن یک کتاب این را آغاز کرد...
وقتی که گفت :
- مانیلا تصمیمش را گرفته بود او میخواست بیشتر احساس کند برای همین از اتاقش شروع کرد پرده هارا کنار زد و گذاشت نور وارد قلبش شود و او را از شادی و سرور لبریز کند...
جلوی خواندنش را گرفتم و به چشمای زیبایش خیره شدم آنگاه سوالم را پرسیدم :
+ چجوری باید نور را به سمت خود جذب کنیم ؟ با پرده کشیدن؟
- نه عزیزم نور واقعی در درون همه ی ما نهفته است فقد باید او را نوازش و بیدار کنی..
نگاهم را از لبخندش گرفتم و به پنجره دادم
خورشید قدرتمند تر از همیشه می درخشید...
#Anaeel