▫️آقای مجتهدی را در پیاده رو کنار صحن مشغول واکس زدن و تعمیر کفش دید وشخص محترمی هم کنار ایشان...
▫️▫️
نزد ایشان رفته وبه صورت اعتراض آمیزی گفت:
دیدید با چه زحمتی چهل شبانه روز در مسجد جمکران ماندم اما خبری نشد؟؟
درهمین بین،شخصی از راه رسیده وبه آقای مجتهدی می گوید :
کفش های مرا واکس بزنید و از مبلغ اجرت می پرسد
بابت واکس کفش ها، پنج ریال بدهید.
او با تعجب میگوید پنج ریال؟
در جاهای دیگر دو تومان می گیرند!
چرا اینقدر ارزان حساب میکنید؟
آقا در جواب فرمودند:
خیر آقا جان، سه ریال برای واکس مصرف شده ودو ریال برای دستمزد خودم.
پس از رفتن مشتری به آقای مجتهدی گفت :
او که خودش به این مبلغ راضی بود، چه اشکالی داشت دو تومان را می گرفتید؟
▫️▫️▫️
شخص محترمی که نزد آقا نشسته بود بلند شده و فرمودند:
«
وقتی انسان پنج ریال را دو تومان بگیرد،امام زمانش را نمی بیند» و سپس آنجا را ترک می کند.
ناراحت میشود به آقای مجتهدی میگوید: ببین رفیقت چه می گوید؟
در جواب می شنود:
نشناختی؟؟!آن شخص ،خود امام زمان علیه السلام بودند ..
▫️▫️
متحیرانه به سمتی که حضرت رفته بود می رود کسی را نمی بیند، بر میگردد تا نزد آقای مجتهدی برود،
می بیند از ایشان و بساط کفاشی هم اثری نیست .
📚لاله ای از ملکوت#لاهوتیان
╔═.🍃.═════╗
@ayna_sahebonaa╚═════.🍃.═╝